حیوانات و بقا
شعبه 6 وبلاگ یونان
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
خفاش خونآشام یا خفاش وَمپایر نامی عمومی برای خفاشهایی است که خون دیگر حیوانات را میمکند، تنها سه گونه از این خفاشها فقط از خون تغذیه میکنند که هر 3 آنها بومی آمریکای مرکزی و جنوبیاند. افسانهها و اسطورهها در تمام جهان، خفاشها را به عنوان اهریمنان خونآشام به تصویر میکشند. طول بال این خفاشها (متعلق به طبقهٔ دسمودوس روتوندوس) حدود هشت اینچ و بدن آنها به اندازهٔ انگشت شست آدمی بزرگسال میباشد. اگر نوع تغذیه و برنامهٔ غذایی آنها نبود، مردم توجه زیادی به این جانوران کوچک نداشتند. خفاشهای خونآشام از خون پرندگان بزرگ، گلهها، اسبها و خوکها تغذیه میکنند. این خفاشها با دندانهای تیزی که دارند، بریدگیهای ریزی را در پوست حیوانی که خوابیده است، ایجاد میکنند. بزاق خفاشها دارای مادهای شیمیایی است که از لخته شدن خون جلوگیری میکند. بنابر این خفاش براحتی میتواند خونی را که در زخم ایجاد شده بمکد. ماده شیمیایی دیگری که در بزاق آنها وجود دارد، مادهٔ بی حس کنندهای است که جلوی بیدار شدن حیوان را میگیرد. خفاشهای خونآشام، شکار خود را از طریق صدا، بو و پژواک پیدا میکنند. در این هنگام آنها در یک متری سطح زمین به پرواز در میآیند و از حسگرهای ویژهٔ گرمایی استفاده میکنند که در بینیهایشان قرار دارد و به آنها کمک میکند تا سیاهرگهایی را پیدا کنند که به پوست بدن شکارشان نزدیک است. بزاق این خفاشها در جلوگیری از لخته شدن خون بهتر از هر مادهٔ دارویی دیگر میباشد و می تواند در پیشگیری حملات قلبی و سکتهها کمک موثری باشند. به گفته پزشكان، بزاق این حیوانات حاوی تركیبی است كه میتواند خون را رقیق كند و در نتیجه لختههای خونی را در عروق مغزی حل كرده و از بین ببرد. در حال حاضر بیشتر انواع سكتههای مغزی با مصرف داروهای ازبین برنده لختههای خونی ظرف 4 ساعت پس از سكته تحت درمان قرار میگیرند. اما دارویی كه از بزاق خفاش برای این منظور تولید میشود، میتواند همین تاثیر را تا 9 ساعت پس از حمله داشته باشد. خفاشهای خونآشام یکی از انواع گونههایی است که به عنوان آفت به آنها توجه میگردد. اما میلیونها خفاش سودمند وجود دارند که مردم آنها را به اشتباه به جای خفاشهای خون آشام نابودشان میکنند.
![]()
خفاش آبی یا خفاش دابنتون همانند بقیه خفاشهای حشرهخوار، از سامانه بازتاب امواج صوتی برای پیدا کردن و گرفتن طعمه استفاده میکند. او حشرات روی آبگیرها و دریاچهها را شکار میکند. در تابستان، مادهها برای زایمان و نگهداری از فرزندان در سوراخ درختها یا زیرشیروانی ساختمانها اجتماع میکنند. در پاییز، مادهها و نرها در درون غارها، تونلها و یا زیرزمین ساختمانها، جمع میشوند. آنها تا بهار سال بعد به خواب زمستانی فرو میروند.[۴] ![]()
خفاشهای میوهخوار خانوادهای از خفاشها را تشکیل می دهند که بالپایان (Pteropodidae) هم نامیده میشود. روباه پرنده از نامهایی است که در نام برخی گونههای خفاشهای میوهخوار استفاده دارد. این خانواده در حدود ۲۰۰ گونه دارد که در نزدیک به ۴۵ سرده دستهبندی شدهاند. بیشتر گونههای خفاشهای میوهخوار از بقیه انواع خفاشها بزرگجثهترند به این خاطر به آنها «بزرگخفاش» هم گفته میشود. پهنای بدن خفاشهای میوهخوار از نوک بال تا نوک بال دیگر بین ۲۴ تا ۱۸۰ سانتیمتر است و وزن آنها در بزرگترین گونهها نظیر کالونگ به یک کیلوگرم میرسد. سر این خفاشها حالتی مانند سر سگ دارد. این خفاشها میوهخوار و شهدخوارند. ![]()
خُفّاش یا شَبکور یا شب پرک، پستانداری از راستهٔ خفاشسانان (Chiroptera) و تنها پستانداری که بال دارد و میتواند پرواز کند. کایراپترا از واژهٔ یونانی χείρ به معنی «دست» و πτερόν به معنی بال گرفته شدهاست. دستان این پرنده به صورت شبکهای به هم وصل است و به صورت یک بال در آمدهاست و به آنها این امکان را میدهد تا تنها پستانداری باشند که واقعا پرواز میکند دیگر پستانداران مانند پوست پر یا برخی گونههای سنجاب تنها در مسافتهای کوتاه در هوا سُر میخورند اما توان پرواز از جایی به جای دیگر را ندارند. خفاش از راسته بالدستان است و دارای پنج انگشت میباشد. بالهای خفاش با بالهای پرندگان متفاوت است و به گونه دیگری ساخته شده، اما در عوض پوست بالهای خفاش جنسی شبیه چرم دارد و دارای خاصیت ارتجاعی است که باعث میشود بالهایش در طول استخوانهایی که دستها و انگشتان خفاش را حرکت میدهند کشیده شود. بال زدن خفاش مانند پرندگان نیست که بالها را به تمامی بالا و پایین میبرند آنها در مقابل انگشتانشان را به طور کامل باز میکنند،[۲] انگشتان آنها بسیار بلند است و با پوستی نازک پوشیده شدهاست. خفاشها با داشتن ۱٬۲۴۰ گونه روی هم رفته ۲۰ درصد از گروههای پستانداران را از آن خود کردهاند. دو دستهٔ اصلی برای خفاشها وجود دارد. دستهٔ نخست بزرگخفاشها یا خفاشهای میوهخوارند که در راهیابی نسبت به دیگر جانداران چندان ویژه نیستند گاهی به این جاندار روباه پرنده نیز می گویند. دستهٔ دوم مربوط به کوچکخفاشها است این جانور برای پیدا کردن راه از روش پژواکیابی بهره میبرد.[۳] نزدیک به ۷۰٪ خفاشها حشره خوارند. باقی ماندهٔ آنها معمولا میوهخوارند. تنها گروههای اندکی از خفاشها مانند خفاش ماهیخوار از جانورانی به جز حشرات تغذیه میکند. همچنین خفاش خونآشام تنها انگل پستاندار است. خفاشها در سراسر جهان پراکندهاند و نقش زیستی مهمی در پاکسازی گلها از حشرات و پراکنده کردن دانهٔ میوهها در زمین دارند. بسیاری گیاهان گرمسیری برای پراکنده کردن دانه هایشان کاملا به خفاشها وابستهاند. کوچکترین خفاش، خفاش خوکبینی کیتی است که قد آن ۲۹ تا ۳۴ میلی متر و سنگینی آن ۲ تا ۲٫۶ گرم است و اگر بالهایش باز باشد طول آن به ۱۵ سانتی متر میرسد.[۴][۵] البته هنوز بحث است که کوچکترین پستاندار حشرهخوار اتروسک است یا خفاشهای خوکبینی کیتی.[۶] بزرگترین گونهٔ خفاشها، مربوط به زیرگونههای روباه پرنده و بزرگ روباه پرنده طلایی تاجدار است. سنگینی این خفاش ۱٫۶ کیلوگرم است و پهنای آن هنگامی که بالهایش باز است به ۱٫۷ متر میرسد.[۷] خفاشهای حشره خوار، شبها غذای خود را شکار میکنند. اما خفاشهای میوه خوار سحرگاه و نزدیک غروب به جستجوی غذا میروند. آنها برای پیدا کردن میوه و شیرهٔ درختان مورد علاقه شان از حس بینایی و بویایی خود بهره میبرند. خفاش جانوری اجتماعی است. آنها در دستههای بزرگ در غارها یا روی درختان، بیتوته میکنند. خفاشهایی که در شب پرواز میکنند، مسیر و جای دقیق طعمهٔ خود را بوسیلهٔ فرستادن امواج صوتی و دریافت بازتاب آن، پیدا میکنند. با این روش خفاشها میتوانند اجسام متحرک مانند حشرات و بی حرکت مانند درخت را شناسایی کنند.
نام گذاری [ویرایش]خفاش جانوری پستاندار است. گاهی به اشتباه به آنها «جوندهٔ پرنده» یا «موش پرنده» گفته میشود. با وجود نادرست بودن این ادعا با این حال در بسیاری زبانها معنی واژه خفاش به موش برمیگردد برای نمونه در فرانسوی به خفاش chauve-souris به معنی موش طاس، در اسپانیایی به آن murciélago به معنی موش کور، در روسی به آن летучая мышь به معنی موش پرنده، در زبان استونی به آن nahkhiir به معنی موش چرمی و در زبان آفریکانس به آن vlermuis به معنی موش بالدار گفته میشود. در دیگر زبانهای ژرمنی مانند سوئدی هم همین طور است.[۸]
دستهبندی و فرگشت [ویرایش]به صورت سنتی دو دستهٔ کلی برای خفاشها معرفی شدهاست:
نمیتوان گفت که همهٔ بزرگخفاشها اندام بزرگتری نسبت به کوچکخفاشها دارند. تفاوت اصلی میان این دو دسته خفاش عبارت است از:
بزرگخفاش از میوه، شهد یا گرده تغذیه میکند در حالی که خوراک بیشتر کوچکخفاشها حشره است برخی از آنها هم ماهی، قورباغه، پستانداران کوچک، خون دیگر حیوانات و گاهی گرده و شهد میخورند. بزرگخفاش بینایی خوب و پیشرفتهای دارد اما کوچکخفاش برای شکار و راهیابی تنها بر پژواک یابی خود تکیه میکند. از دیدگاه تبارشناسی رابطهٔ میان دستههای گوناگون خفاشها همواره مورد بحث بودهاست. دسته بندی سنتی این جانور به دو دستهٔ کوچکخفاش و بزرگخفاش نشان میدهد که این دو دسته مدتی طولانی است که از هم جدا شدهاند و نسب مشترک ولی دوردست آنها به پستانداری میرسد که توان پرواز داشتهاست. این حدسها نشان میدهد که پستانداران تنها یک بار توان پرواز برایشان بوجود آمدهاست. بررسیهای زیستی و مولکولی نشان میدهد که بیشتر خفاشها دارای یک تبار یا خانواده بودهاند.[۹] پژوهشهای گوناگون به نتیجههای دیگری رسیدهاست برای همین تلاش برای طبقهبندی علمی جانور هنوز ادامه دارد.
سنگوارهٔ خفاش [ویرایش]شمُار کمی سنگواره از خفاشها باقی ماندهاست. برآورد شدهاست که ۱۲٪ سنگوارههای خفاش از نظر طبقه بندی کامل باشند.[۱۰] نخستین سنگوارهٔ بجای مانده از خفاش ائوسن که Icaronycteris نام دارد در سال ۱۹۶۰ پیدا شد. پس از آن یک سنگوارهٔ دیگر از ائوسن در سال ۲۰۰۳ پیدا شد. این سنگواره که Onychonycteris نام داشت پیشینهای ۵۲٫۵ میلیون ساله داشت و در وایومینگ آمریکا پیدا شد.[۱۱][۱۲] این سنگواره کمک بزرگی کرد تا روشن شود آیا از روز نخست این جانور توان پرواز و پژواکیابی داشتهاست یا با گذر زمان به این توان رسیدهاست. با توجه به ویژگیهایی که این سنگواره داشت میشد فهمید که خفاش توان پرواز داشتهاست. اما بررسی اسکلت آن نشان داد که حلزونی گوش درونی سنگواره پیچیدگیهای خفاشهای امروزی را نداشته و نمیتوانسته به خوبی خفاشهای امروزی پژواکیابی کند. این نشان میدهد که پرواز پیش از پژواکیابی در خفاشها پیشرفت کردهاست. مطالعهٔ بیشتر بر روی سنگوارهٔ Onychonycteris نشان داد که نه تنها توان شنوایی آن از خفاشهای امروزی کمتر بوده بلکه از بسیاری از گونههای پیشاتاریخ هم ضعیف تر بودهاست. ظاهر و پرواز خفاشها در ۵۲٫۵ میلیون سال پیش با شبکورهای امروزی متفاوت بودهاست. برای نمونه در آن دوران بر روی هر پنج انگشت جانور ناخن بودهاست در حالی که امروزه تنها دو ناخن در هر دست آن دیده میشود. همچنین در گذشته پاهای پشتی آن کشیده تر و دستهایش کوتاه تر بودهاست. با این ویژگی میتوان گفت آنها بیشتر به پستاندارانی که از درخت بالا میروند و از آن آویزان میشوند مانند بودهاند مانند تنبل و گیبون. این خفاش که بزرگی اش به اندازهٔ یک کف دست بودهاست بالهایی کوتاه و پهن داشتهاست و گمان آن میرود که نمیتوانسته به سرعت گونههای امروزی اش پرواز کند و یا به اندازهٔ آنها دور شود. همچنین میتوان گفت خفاش کهن بجای بال زدن پیوسته هنگام پرواز بیشتر در هوا سُر می خورده و اندکی هم بال می زدهاست. چنین ویژگیهایی نشان میدهد که خفاش باستان به اندازهٔ خفاش امروزی پرواز نمی کرده و تنها از درختی به درخت دیگر می رفته و در هنگام بیداری یا از درختان بالا می رفته و یا از شاخهای آویزان می شدهاست.[۱۳] زیستگاه [ویرایش]پرواز به شبکورها اجازه دادهاست تا از پستاندارانی باشند که زیستگاهشان به گسترهٔ سراسر جهان است.[۱۴] به جز دو قطب شمال و جنوب و برخی جزیرههای بدون سکونت اقیانوسی، میتوان شبکورها را در سراسر جهان پیدا کرد.[۱۵] تقریبا در تمام زیستگاههای طبیعی زمین شبکور وجود دارد. هر گونهٔ این جانور در طول فصلهای مختلف سال، زیستگاههای مناسب خود را پیدا میکند؛ از ساحل گرفته تا کوه و صحرا، زیستگاه خود را تغییر میدهند. به هر حال زیستگاه شبکور باید از دو ویژگی برخوردار باشد: نخست باید هر زیستگاه جایی مناسب برای بیتوتهٔ دستهٔ خفاشها (در طول روز) داشته باشد و دوم: باید غذای مناسب آنها در آن منطقه یافت شود. محل بیتوتهٔ شبکورها میتواند در یک حفرههای خالی، شکافها، میان برگ درختان و حتی خانههای ویژهٔ دست ساز انسان باشد؛ همچنین گاهی خود خفاشها با کندن برگها برای خود چادر درست میکنند.[۱۶] کشور آمریکا به تنهایی زیستگاه ۴۵ تا ۴۸ گونهٔ خفاش است.[۱۷][۱۸] سه مورد از فراوان ترین گونههای آنها عبارتند از: Myotis lucifugus (خفاش قهوهای کوچک)، Eptesicus fuscus (خفاش قهوهای بزرگ) Tadarida brasiliensis (خفاش مکزیکی دُم-آزاد). میتوان گفت در دو-سوم ناحیهٔ شمالی آمریکا دو گونهٔ خفاش قهوهای بزرگ و کوچک بیش از همه دیده میشود در حالی که گونهٔ سوم در جنوب غرب آمریکا بیش از همه وجود دارد.[۱۹] اندامشناسی [ویرایش]پژواکیابی [ویرایش]
![]()
طیف سنجی صدای خفاش پیپیسترلوس، یک بار صدایی که خفاش برای پژواک یابی تولید میکند دارای پالسهایی با چندین هارمونی است. گاهی آنها این صداها را برای برقراری ارتباط با دیگر خفاشها تولید میکنند. در این نمونه خفاش نر در دورهٔ فصل جفت یابی در پاییز این صدا را در قلمروش تولید میکند.[۲۰]
پژواکیابی خفاشها در عمل یک سامانهٔ ادراکی است که در آن موجهای فراصوتی برای بدست آوردن پژواک، تولید میشوند. مغز و دستگاه عصبی خفاش با مقایسهٔ موجهای فرستاده شده و موجهای بازتاب شده، میتواند تصویری از فضای پیرامون و جزئیاتش برای خود بسازد. این توانایی به شبکورها اجازه میدهد تا در تاریکی مطلق شکارشان را شناسایی کنند. شدت موج تولیدی توسط شبکور ۱۳۰ دسیبل است که در میان جانوران هوابُرد از همه بیشتر است.[۲۱] خفاش برای آنکه دادههای بدست آمده را شناسایی کند باید بتواند صدای تولیدی توسط خودش را از پژواک آن جدا کند. کوچکخفاشها برای این هدف دو روش دارند:
امروزه دو زیرراستهٔ تازه برای شبکورها پیشنهاد شده است که عبارتند از: خفاشسانان یینپترو (یینپتروکایراپترا) و خفاشسانان یانگو (یانگوکایراپترا)، این دو زیرراسته با کمک بررسی مولکولی ژنها، بدست آمدهاند. این طبقهبندی تازه دو احتمال برای تکامل پژواکیابی در خفاشان پیشنهاد میکند: احتمال نخست این است که جد مشترک همهٔ خفاشان در آغاز از پژواکبابی برخوردار بوده است اما کم کم خفاش میوهخوار باستان آن را از دست داده است و احتمالا خفاش پااسبی آن را دوباره بدست آورده است. احتمال دوم این است که پژواکیابی در این دو زیرراسته به صورت جداگانه تکامل یافته است.[۲۴] شبپره نام یک حشره و از جمله شکارهای خفاش است. شبپرهها برای فرار از دست خفاش راههای گوناگونی را در پیش میگیرند، دستهٔ نخست یک سری پیامهای فراصوتی میفرستند و به خفاش هشدار میدهند که آنها از نظر شیمیایی مسموم اند و یا جانور خطرناکی اند و باید از آنها پرهیز کرد. دستهٔ دوم دارای اندامهای شنوایی اند که هنگامی که از خفاش صدایی برای پژواکیابی تولید شود آن را میشنوند و در مقابل ماهیچههای پرواز آنها دست به کار میشود درنتیجه شبپره به پرواز حالت گریز و نامنظم روی میآورد. شبکورها برای پیدا کردن شکارشان، علاوه بر روش پژواکیابی از توان گوشهای خود هم بهره میبرند. گوش این پستاندار بسیار حساس است تا آنجا که میتواند صدای به هم خوردن بالهای شبپره یا راه رفتن شکارهایی که در زمین زندگی میکنند مانند گوشخیزک و صدپایان را هم بشنود. هندسهٔ پیچیدهٔ سطح درونی گوش شبکور در لبهها به آن کمک میکند تا خیلی دقیق بتواند هم بر روی علامتهای دریافتی از پژواکیابی تمرکز کند و هم به صداهای پیرامونش به خوبی گوش کند تا اگر شکار حرکتی کرد متوجه شود. هندسهٔ لبههای گوش شبکور گویی نمونهای از عدسی فرنل است که به جای نور کاربرد صوتی دارد. این هندسه در بدن گونههای دیگر جانوران که ارتباطی با شبکور ندارند مانند آی-آی هم دیده میشود.[۲۵][۲۶][۲۷] شبکور با تکرار در فرستادن موج پژواکیابی میتوانند تصویر دقیقی از فضایی که در آن پرواز میکنند و دنبال شکار میگردد، بدست آورد.[۲۸] بینایی، بویایی و شنوایی [ویرایش]چشم بیشتر کوچکخفاشها بسیار کوچک و اندامی نچندان پیشرفتهاست و آنها بینایی ضعیفی دارند با این حال هیچکدام از آنها کور نیستند. کوچکخفاش از بینایی اش در راهیابی کمک میگیرد بویژه در مسیرهای طولانی که فراتر از بازهٔ پژواکیابی است. حتی دیده شده که برخی گونهها میتوانند پرتوهای فرابنفش را هم تشخیص دهند. خفاشها حس بویایی و شنوایی بسیار پیشرفتهای دارند. چون این جانور
گراز یا خوک وحشی اورآسیا نوعی خوک است که نیای بیشتر خوکهای اهلی بهشمار میرود. این حیوان بومی بیشتر مناطق شمالی و مرکزی اروپا، نواحی مدیترانهای (از جمله کوههای اطلس در شمال آفریقا) و بیشتر مناطق آسیا است. شکل ظاهری [ویرایش]بدن گراز بسیار متراکم است، سر بزرگ و پاها نسبتاً کوتاه است. خز او از موهای زبر و ضخیم و بلندی است که در پشت سر و گردن تا شانه و تا وسط بدن بلندتر است. رنگ آن از خاکستری تیره تا سیاه و قهوهای متغیر است.اما در نواحی مختلف تنوع رنگی زیادی مشاهده میشود به طوری که گرازهای مایل به سفید در آسیای میانه دیده شدهاند. گرازها در بچگی روشنتر همراه با خطوط قهوهای هستند اما با بالا رفتن سن این خطها کمرنگ تر شده و در بزرگسالی خاکستری یا قهوهای تیره میشوند. گرازهای نر بزرگسال از ۱۰۰ تا ۱۵۰ سانتیمتر طول دارند و ارتفاعشان از شانه تا زمین به ۹۰ سانتیمتر میرسد. میانگین وزنشان بین ۶۰ تا ۷۰ کیلوگرم میباشد. با این وجود تفاوت وزن در میان گرازها زیاد است گزارشهایی از شکار گراز به وزن ۱۵۰ کیلوگرم و حتی گزارشی از یک نمونه فرانسوی در سال ۱۹۹۹ به وزن ۲۲۷ کیلوگرم نیز شده است. گرازهای کوههای کارپات به وزن ۲۰۰ کیلوگرم ثبت شدهاند و این در حالی است که گرازهای روسی و رومانیایی میتوانند به وزن ۳۰۰ کیلوگرم نیز برسند. دندانهای آنها میتواند برای دفاع و جنگیدن و حفر زمین به کار آید. عاجهای یک نر بزرگسال حدودا ۲۰ سانتیمتر میشود که به ندرت بیش از ۱۰ سانتیمتر آن بیرون از دهان میآید.اما در مواردی استثنایی طول عاج به ۳۰ سانتیمتر نیز رسیده است که در بیرون از دهان به شکل خمیده و به طرف بالا آمده است. در جنس ماده دندانها کوتاهتر است و به طور استثنایی در مادههای مسن به صورت خم شده درآمدهاند. عادات [ویرایش]گرازهای نر معمولاً در گروهای ۲۰ عددی زندگی میکنند اما گروهایی بالای ۵۰ گراز نیز دیده شده است. مادهها نیز معمولاً در گروهای ۳ الی ۴ عددی همراه با فرزندانشان هستند.نرها در این گروهها نیستند و فقط ۲ یا ۳ بار در سال و مواقع جفت گیری پیدایشان میشود. آنها تقریبا هر چیزی را که قابل خوردن باشد میخورند از قبیل غذاهای گیاهی مانند ریشه و ساقه و برگ و دانههای مختلف و غلات و حبوبات و میوهجات و غذاهای حیوانی چون حشرات و لارو آنها و بیمهرههای کوچک و حتی جوندگان و لاشه حیوانات بزرگ. گرازهای نر چون بدنشان بافت چربی ندارد که گرمشان کند زمین را با عاجهایشان میکنند و در آن میخوابند. اما بچهها چون قدرت حفر زمین را ندارند در کنار هم جمع میشوند. در صورتی که به آنها حمله شود یا احساس خطر کنند میتوانند به خوبی از خود دفاع کنند. نرها با حرکت سر خود از پایین به سمت بالا و با استفاده از دندانهای تیز خود زخمهای بدی به دشمن وارد میکنند و مادهها که دندانها بزرگ ندارند با دهان بزرگ خود گاز میگیرند. البته این حملات معمولاً برای انسان کشنده نیست اما انسان را بسیار بد زخمی میکند. گرازها لانه اشان را در کنار آب میسازند و در طول روز در لانه میمانند اما هنگام بارندگی و وقوع سیلاب گرازها لانه را ترک میکنند. تولید مثل [ویرایش]در مناطق سردسیر گرازها در اواسط زمستان جفت گیری میکنند اما در مناطق گرمسیری زودتر از آن این کار را میکنند.در طول مدت جفت گیری چند نر و چند ماده با هم میگردند(۳ الی ۵ عدد)در طول دوره جفتگیری گرازها به نسبت قبل بسیار کمتر غذا میخورند و بیشتر آب مینوشند. قبل از زایمان ماده از چوب خشک و علوفه برای خود لانه میسازد. دوران حاملگی این حیوان ۴ ماه میباشد که در پایان این دوران ۸ الی ۱۲ بچه بدنیا میآورد. بچهها در نوع ماده در ۱۸ ماهگی و در نوع نر کمی زودتر آماده جفت گیری میشوند. دشمنان طبیعی [ویرایش]گراز یکی از مهمترین منابع غذایی ببر در مناطقیست که هر دوی این حیوانات در آن حاضرند. ببرها معمولاً دستههای گراز را تعقیب کرده و یکی از اعضای مریض یا ضعیف را شکار میکنند. ببرها گراز را در مسافتهای طولانیتری نسبت به دیگر طعمههای خود تعقیب میکنند، اما معمولاً از درگیری با گرازهای نر بالغ میپرهیزند. در موارد بسیاری گرازها برای دفاع از خود زخمهای کاری به ببرها وارد کردهاند که منجر به مرگ آنها شدهاست. گرگ دیگر شکارچی مهم گراز در برخی مناطق است. گرگها بیشتر به سراغ بچه گرازها میروند، هرچند شکار گراز بالغ نیز در ایتالیا، شبهجزیره ایبری و روسیه گزارش شدهاست. البته در درگیری با گرازهای بزرگسال نیز گرگ بهجای حمله مستقیم با یک ضربه گردن وی را زخمی میکند تا گراز از خون ریزی شدید ضعیف شده و بعد حمله نهایی را هنگامی که گراز بی جان شده بود انجام دهند. در برخی مناطق شوروی سابق یک گله گرگ در هر سال به طور میانگین ۵۰ تا ۸۰ گراز را طعمه خود میکند. در برخی مناطق ایتالیا که گراز و گرگ همبوماند، درصد بالای شکار گراز توسط گرگ باعث شده تا گرازها رفتاری تهاجمی را نسبت به گرگها و سگهای اهلی از خود بروز دهند. کفتار راهراه نیز گهگاه از گراز تغذیه میکند. البته گویا فقط سه زیرگونهٔ بزرگتر ساکن شمال غرب آفریقا، خاورمیانه و هند توانایی کشتن گراز را دارند. بچه گرازهای کوچک برای چندین گونهٔ دیگر نیز شکار مهمی به شمار میروند. از جمله مارهای بزرگ همچون پایتون مشبک، پرندگان شکاری بزرگ و بسیاری از گربهسانان وحشی. بالغها با توجه به اندازه، قدرت و توانایی دفاعیشان عموماً هدف حمله قرار نمیگیرند هرچند آنها نیز ممکن است شکار پلنگهای بالغ، خرسهای بزرگ (عمدتاً خرس قهوهای) و تمساحهای بالغ شوند. تمامی شکارچیان گراز شکارچیان فرصتطلب اند و از یک فرصت مناسب برای ربودن بچه گراز استفاده می کنند. گرازهایی که به خارج از زیستگاه طبیعی خود وارد شدهاند (مثل قاره آمریکا و استرالیا) ممکن است در رأس هرم غذایی قرار گیرند، اما در برخی نقاط دیگر شکارچیانی مشابه شکارچیان حاضر در زیستگاه بومیشان یعنی اوراسیا آنها را شکار می کنند. رابطه با انسان [ویرایش]گراز بر اثر فعالیتهای انسانی به بسیاری از نقاط دیگر دنیا از جمله قاره آمریکا و استرالیا وارد شده و امروزه این حیوان در تمامی قارههای جهان (جز قطب جنوب) و بسیاری از جزایر اقیانوسی زندگی میکند. اهلیسازی این حیوان در نقاط مختلفی از زیستگاههای خود از جمله جنوب شرق آسیا، خاور دور و آسیای صغیر آغاز شد. در دورانهای اولیه گراز وحشی یکی از منابع غذایی اصلی جوامع شکارچی بود و هنوز هم یکی از هدفهای مهم برای شکار تفریحی است. شکار بیرویه نسل این حیوان را در بسیاری از مناطق از جمله بریتانیا، اسکاندیناوی، بخشهایی از شمال آفریقا، شمال ژاپن و بخشهای بزرگی از شوروی سابق بر انداخت. اما هنوز هم این گونه پراکندگی بالایی دارد و در بسیاری از نقاط جمعیت زیادی دارد. از آنجا که این حیوان ممکن است به مزارع آسیبهای جدی وارد کند در بسیاری از کشورها یک آفت شمرده شده و حمایتی از آن در خارج از مناطق حفاظت شده صورت نمیگیرد یا شکار آن آزاد است. انقراض این حیوان در بریتانیا احتمالاً در قرن سیزدهم صورت گرفت اما در سالهای اخیر خوکهای اهلی و گرازهای گریخته از اسارت به طبیعت این کشور بازگشتهاند. در سوئد هم نسل این حیوان دوباره احیا شدهاست. در دانمارک آخرین گراز در اوایل قرن نوزدهم شکار شد. آخرین گراز وحشی لیبی در سال ۱۸۸۰ مشاهده شد، در سال ۱۹۰۰ نسل این حیوان در تونس، سودان و مصر هم منقرض شده بود. البته در ایران فراوانی زیادی دارد. جستارهای وابسته [ویرایش]![]()
گُراز دریایی[۲] (نام علمی: Odobenus rosmarus) یک پستاندار بزرگ دریایی است. زیستگاه این جانور ناحیه پیرامون قطب شمال است. گراز دریایی به بالاخانوادهٔ خوکان دریایی (Pinnipedia) تعلق دارد. این حیوان به سادگی از عاجهای بزرگ، سبیلهای بلند و بدن بزرگش شناخته میشود. نوع بالغ اقیانوس آرام آن میتواند تا ۲ تن وزن داشته باشد و در میان خوکان دریایی تنها فیل دریایی از آن بزرگتر است. بیشتر زندگیش را روی یخها میگذراند و عمری نسبتاً طولانی دارد و حیوانی اجتماعی است. ![]()
گُرازماهی یا پورپویز (Porpoise) گونهای از آببازسانان است اما همچون نهنگها، سنگین و درشت نیست و نهایتاً با طولی معادل یک و نیم متر و وزنی کمی بیش از ۴۰ کیلوگرم میباشد. گرازماهیها به گونهای متوسط از گونههای باهوش نهنگها مانند دلفین بهشمار میآیند. معمولاً در رنگهای خاکستری روشن و تیره وجود دارند. ماهیهای کوچک و سختپوستان عمده غذای آنها را تشکیل میدهد. از نقطه نظر پراکنش جهانی به تعداد کم در خلیج فارس یافت میشوند اما در کرانههای کره و پاکستان و اقیانوس هند به شمار بیشتری وجود دارند. ![]()
گرازماهی بندر (فوسینا فوسینا).
![]()
اُکاپی یا زرافه گردنکوتاه (به انگلیسی: okapi) نوعی زرافه است که گردن بسیار کوتاهی دارد. این حیوان بسیار محتاط بوده و کمتر میتوان آن را دید. این پستاندار بومی جنگلهای بارانی ایتوری واقع در شمال جمهوری دموکراتیک کنگو آفریقای مرکزی میباشد. او با زبان کبود و خمیده اش که ۵۰ سانتی متر طول دارد برگها را جمع میکند.[۲] با اینکه پوشش راه راهش یادآور زبرا است اما نزدیکترین خویشاوند زرافه میباشد. در حال حاضر بین ۱۰ تا ۲۰ هزار از این حیوان در حیات وحش وجود دارد. از نظر ظاهری، پشت اکاپی قرمز تیر است، پشت ساق پاهایشان به وضوح دارای راه راه افقی است که از دور مانند زبرا به نظر میآید. این نوع راه راه بودن هم به اکاپیهای کوچک کمک میکند تا در بارانهای شدید جنگلی مادرشان را دنبال کنند و هم به عنوان نوعی استتار در دنیای وحش استفاده میشود. مشخصات [ویرایش]بدن اکاپی به زرافه شبیه و البته گردنش کوتاه تر است. هر دو دارای زبانی بسیار دراز در حدود ۳۰ سانتیمتر هستند که بسیار قابل انعطاف و آبی رنگ است و با آن به راحتی میتوانند برگ و غنچه را از درختان جدا کنند. زبانش به حدی دراز است که میتوان پلک و داخل و بیرون گوشش را تمیز کند و در واقع تنها حیوانی است که قادر است گوش خود را بلیسد. نوع نر اکاپی شاخهای کوچکی دارد که با پوست پوشیده شدهاست. گوشهای بزرگی دارند که آنها را در تشخیص شکارچیشان یعنی پلنگ یاری میدهد. اکاپی حیوان منزوی است و تنها برای تولیدمثل در کنار همنوع خود قرار میگیرد. نوع نر اکاپی کمی از ماده اش بزرگتر است و ترجیح میدهد به تنهایی در محوطههای بزرگ زندگی کند که به جمعیت انها صدمه زدهاست زیرا امروزه قلمرو آنان تکه تکه شده و آنها که به زندگی اجتماعی عادت ندارند مجبور شدهاند گاهی در کنار هم قرار بگیرند. آنها برای مشخص کردن قلمرو خود راههای متفاوتی دارند از قبیل بوی مادهای که از ردپایشان بجا میماند و قیرمانند است و همچنین از بوی ادرارشان. نرها از قلمرو خود محافظت میکنند اما گاهی به مادهها اجازه میدهند برای یافتن علوفه از قلمروشان عبور کنند. اکاپی گیاهخوار است اما خیلی از انواع گیاهانی که میخورد برای انسان سمی محسوب میشود. آنها همچنین زغال چوب درختان را که از سوختن چوب درخت توسط صاعقه بوجود امده میخورند و برای تامین منابع معدنی خود نوع خاک رس گوگرد دار، نمکین و قرمز را که در نزدیکی رودخانه یافت میشود، میخورند. اروپاییها مدتها اکاپی را به نام تک شاخ آفریقایی میخواندند. گفتنی است اکاپیها که بر اساس شواهدیافت شده توسط مصریان باستان نیز شناخته میشدهاند، امروزه به دلیل تخریب محل سکونت در خطر انقراض هستند. اکاپی در کاخ آپادانا [ویرایش]اکاپی که تا قبل از قرن بیستم برای غربیها ناشناخته بود، ۲۵۰۰ سال پیش بر سر در کاخ آپادانا در تخت جمشید نقش بسته شده بود و نشانگر هدیهای بود که اقوام اتیوپی به پادشاهی هخامنشی ایران هدیه کرده بودند.[نیازمند منبع] نگارخانه [ویرایش]![]() از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
زرافهسانان گروهی از پستانداران سمدار هستند که به راسته جفتسمان تعلق دارند و از حدود ۲۰ میلیون سال پیش تا به حال بر روی زمین زندگی میکنند. در گذشته گروههای مختلفی از آنها در سراسر اوراسیا و آفریقا وجود داشتهاند ولی اکنون فقط دو گروه از آنها و آن هم تنها در قاره آفریقا باقی ماندهاند. زرافه بلندترین حیوان روی زمین و اکاپی نزدیکترین خویشاوند آن تنها زرافهسانان باقی مانده برروی زمین هستند. نگارخانه [ویرایش]
![]() زرافه
زرافه (نام علمی: Giraffa camelopardalis) یک جانور آفریقایی پستاندار دارای پنجه و سم از سردهٔ زرافگان، بلندقدترین حیوان زمین و بزرگترین نشخوارکنندهاست. به این جانور شتر گاو پلنگ نیز میگویند. زرافه ویژگیهای خاصی دارد برای مثال سر و گردن دراز این جانور بسیار خاص است. قد زرافه به ۶ متر نیز تجاوز میکند و وزن متوسط آن ۱۶۰۰ کیلوگرم برای مرد و ۸۳۰ کیلوگرم برای زن است. این جانور از خانوادهٔ زرافگان است. زرافهها به طور پراکنده در قارهٔ آفریقا به خصوص کشورهای چاد در شمال، آفریقای جنوبی در جنوب، نیجر در غرب و سومالی در شرق زندگی میکنند. زرافههای معمولاً ساکن دشتها، مراتع و جنگلهای باز هستند. منبع غذایی اصلی آنها برگهای اقاقیا هستند که هر حیوان گیاهخواری قدش به آنها نمیرسد. همیشه زرافهها مورد هدف شیرها، گوسالهها، پلنگها و سگهای وحشی قرار میگیرند. زرافههای بزرگسال نمیتوانند پیوندهای اجتماعی قوی ایجاد کنند. هنگام حمله کردن به زرافهها، این موجودات با گردن خود را به عنوان سلاح استفاده میکنند. مردان زرافهها همیشه علاقهٔ زیادی به جفت گیری داشتهاند که حاصل آن نسلهای جوان تر این موجودات است. زمین همیشه شیفتهٔ این موجودات بودهاست و این موجودات را عجیب و غریب میداند به طوری که این موجودات را در نقاشیها، کتابها و انیمیشنهای برجستهای همچون ماداگاسکار ۱، ۲، ۳، دنیای وحش و پیمان حیوانات به تصویر کشیدهاند. توسط اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت، برخی از این موجودات در خطر انقراض و برخی نیز خطری برای انقراض آنها نیست. با این حال، هنوز هم زرافهها در پارکهای متعدد ملی و بازیها نیز یافت میشوند. ریشه یابی [ویرایش]زرافه نامی عربی است و ممکن است از زبانهای آفریقایی نیز ریشه گرفته باشد.[۳] معنی این واژه پیاده روی سریع است.[۴] چند بار املای این واژه در زبان انگلیسی تغییر کردهاست.[۳] Gerfauntz ممکن است از واژه حیوان Geri در سومالی ریشه گرفته باشد.[۵] فرم ایتالیایی Giraffa در سال ۱۵۹۰ به وجود آمد.[۳] در فرانسه به این جانور Girafe نیز میگویند.[۳] نام گونهٔ camelopardalis نیز یک واژه لاتین است.[۶] کمیلپرد نیز نام گونهای در آفریقا است.[۷] دیگر نامهای آفریقایی برای زرافه عبارتند از اکریی (اتسو)، کنییت (الگن)، ندویدا (گیکویو)، تیغا (کلنجین اند لوو)، ندویا (کمبا)، نودولولو (کیهه)، نتقا (کینیتورو)، اندر (لوگبرا)، اتییکا (لوهیا)، کوری (معدی)، الودوکیررگتا آور الچنگیتوآودو (ماسی)، لنیوا (مرو)، هری (پاره)، لمنت (سمبورو) و تویگا (سوایلی و غیره) در شرق ؛[۸]۳۱۳ و توتوا (لوزی)، نتوتلوا (شنگان)، ایندلولمیتسی (سیسوتی)، تهوتلوا (ستهو)، تودا (وندا) و ندلولمیتی (زولو) در جنوب.[۷] در فارسی به آن «شترگاوپلنگ» هم می گویند که ریشه این اسم از uštar-gaw-palang فارسی میانه است.[۹] طبقه بندی و تکامل [ویرایش]![]()
اسکلت زرافه در موزهٔ تاریخ طبیعی پکن
زرافه یکی از دو گونهٔ زندهٔ خانوادهٔ زرافگان است. این خانواده در قدیم بسیار گسترده بودهاست و بیش از ۱۰ جنس فسیلی از آنها یافت شدهاست. زرافهها ۸ میلیون سال پیش از جنوب مرکزی اروپا در دورهٔ میوسن برخاستند. درازشدن تدریجی گردن و اندامهای این جانور در سراسر اصل و نسب زرافگان یافت میشود. بوهلینیا که از نسب زرافگان بودند، در پاسخ به تغییرات آب و هوایی وارد چین و شمال هند شدند. از اینجا، جنس زرافهها تکامل یافت و در حدود ۷ میلیون سال پیش وارد آفریقا شدند. تغییرات آب و هوایی باعث انقراض زرافههای آسیایی شد، در حالی که زرافههای آفریقایی جان سالم به در برند اما در آفریقا تابش به گونههای جدیدی به آنها میتابید. کاملوپارداریس حدود ۱ میلیون سال پیش در شرق آفریقا در دوره چهارم زمینشناسی به وجود آمد. برخی از زیست شناسان نشان دادهاند که زرافهٔ مدرن از تبار جومائی بودهاست. حتی ممکن است از تبار گراکیلیس باشند. اعتقاد بر این است که تکامل زرافهٔ امروزی با مهاجرت آنها از جنگلهای گسترده به زیستگاههای باز، حدود ۸ میلیون سال پیش آغاز شد. زرافه یکی از گونههای متعددی است که توسط کارل لینه در سال ۱۷۵۸ شرح داده شده بود. مورتن تارن برونیش زرافه، این موجودات را در سال ۱۷۷۲ طبقه بندی کرد. در اوایل قرن ۱۹، ژان-باپتیست لامارک معتقد بود که درازشدن گردن زرافهها به دلیل استفادهٔ زیاد از آنها برای خوردن برگ درختان بودهاست. این نظریه در نهایت رد شد و دانشمندان نظریهٔ چارلز رابرت داروین را قبول کردهاند. این نظریه میگوید طبیعت کسانی که با آن طبیعت سازگار باشند را برای زندگی برمی گزیند و در این صورت جانوران دچار جهش میشوند و این جهش را به نسلهای بعدی انتقال میدهند. زیرگونهها [ویرایش]![]()
محدودهٔ جغرافیایی تقریبی، الگوهای خز و روابط فیلوژنتیک بین برخی از گونههای زرافه بر اساس توالی دیانای
تفاوتهایی بین گونههای مختلف وجود دارد. گونههای آفریقایی دندانه دار و گونههای دیگر منظم شکل اند. زرافههای غرب آفریقا روی پوستشان خطوط ضخیم دارند در حالی که زرافههای اهل کشور حبشه دارای خطوطی نازک اند. یک مطالعه درباره ژنتیک در سال ۲۰۰۷ نشان داد که شش زیرگونهٔ غرب آفریقا، راتسچیلد، رتیکولاتا، ماسایی، آنگولایی و جنوب آفریقا، ۶ گونه جداگانهاند. هم چنین مطالعات نشان داد که گونههای مختلف با هم آمیزش جنسی داشتهاند و باعث ایجاد نژادهای جدید شدهاند. این نژادها شامل راتسچیلد، رتیکولاتا و ماسایی است. به نظر میرسد که نژادهای رتیکولاتا و ماسایی از شرق آفریقا سرچشمه گرفتهاند. جمعیت زرافهها در جنوب آفریقا است و به نظر میرسد پوست آنها به عنوان گوساله حک شده باشد. پیامدهای این یافتهها برای حفاظت از زرافهها توسط دیوید برون، نویسنده اصلی این مطالعه بودهاست. در این باره بیبیسی گفتهاست: همهٔ زرافهها گونههای مختلف دارند و در آستانهٔ انقراض اند. برخی از این جمعیتها چند صد نفر هستند و نیاز به حفاظت فوری دارند. ظاهر و کالبدشکافی [ویرایش]زرافهٔ نری که کامل رشد کرده باشد، باید قدش به طور ایستاده ۶٫۵ متر و بلندتر از ماده ها باشد. وزن یک زرافه نر بالغ باید ۱٬۶۰۰ کیلوگرم و وزن یک ماده بالغ باید ۸۳۰ کیلوگرم باشد. با وجود گردن و پاهای بلند، بدن زرافه نسبتاً کوتاه است. رنگ بدن آنها معمولاً خاکستری است. شنوایی و بویایی آنها بسیار تیز است. آنها میتوانند از خود در برابر طوفان شن به خوبی محافظت کنند. زبان زرافهها برای گرفتن و چیدن برگ حدود ۵۰ سانتی متر است. این زبان به رنگ ارغوانی است و خود را در برابر آفتاب سوختگی محافظت میکند. برای گرفتن شاخ و برگ و تمیز کردن بینی اش مفید است. لب فوقانی زرافه دارای استعدادهای هنری و مفید هنگام گرفتن غذا است. در هنگام گرفتن غذا، لبها از زبان و داخل دهان زرافه در برابر خارها محافظت میکند. هر زرافه دارای یک پوشش منحصر به فرد است. قد زرافه برای استتار او کمک میکند به طوری که میتواند به راحتی در نور و جنگل به عنوان درخت قائم شود. او با پوست زرافه در مناطق تیره میتواند استتار کند. پوست زرافه بیشتر خاکستری است. هم چنین پوست او ضخیم است و خار به سختی در آن فرو میرود. خزهای روی پوست او، برای حفاظت از زرافه در برابر موجوداتی همچون انگلها و مواد شیمیایی به کار میرود. حداقل ۱۱ مواد شیمیایی معطر روی پوست زرافه قرار دارد. از آن جا که مواد شیمیایی معطر روی پوست نرها نسبت به ماده ها بوی قوی تری دارد، به راحتی میتوان جنس آنها را مشخص کرد. در کنار گردن زرافه، یالهای کوتاه و موهای سیخ وجود دارد. دم زرافه حدود ۱ متر است و از تار موهایش برای دفاع در برابر حشرات استفاده میکند. جمجمه و استخوانها [ویرایش]هر دو جنس زرافه دارای شاخ برجستهای اند که از غضروف ساخته شدهاست. وجود عروق، ممکن است نقش مهمی در تنظیم حرارت بدن به وسیلهٔ استخوانها داشته باشد. استخوانها به یافتن جنس و سن زرافهها نیز کمک میکنند، به طوری که استخوانها در ماده های جوان نازک هستند و در بالای سر ماده ها آن قدر نازک اند که مانند مو میمانند. اما استخوانها در زرافههای نر کلفت اند و در بالای به نظر میرسد که زرافه طاس است. هم چنین تودههای متوسط به صورت برجسته در جلوی جمجمهٔ ماد ها قرار دارند. هر چقدر سن در نرها بالاتر میرود، کلسیم نیز بیشتر میشود و این برجستگی را ایجاد میکند. با این حال، جمجمهٔ نرها سنگین تر است و در مبارزه از آن استفاده میکنند. فک زرافه فوقانی است و فاقد دندان جلو است. پاها، حرکت و استخوانبندی [ویرایش]جلو و پشت ساق پای زرافه تقریباً به طول گردن اوست. مچ دست انسان در زرافهها به صورت زانو عمل میکند. قطر پای زرافه ۳۰ سانتی متر، و قطر سم آن ۱۵ سانتی متر در نرها و ۱۰ سانتی متر در ماده ها است. سمها وزن زرافه را به زمین وارد میکنند. زرافه نیز همانند انسان لگن دارد. زرافه به دو شکل حرکت میکند. در شکل اول با حرکت دادن پاها بر روی یک طرف بدن و در همان زمان در طرف دیگر، پیاده روی میکند. در شکل دوم هم پای عقبی قبل از حرکت پی جلو، به جلو حرکت میکند. حیوانات متکی بر حرکت رو به جلو، از سر و گردن خود برای حفظ تعادل استفاده میکنند. حداکثر سرعت دویدن زرافه ۶۰ کیلومتر در ساعت است. (۳۷ مایل در ساعت است.) زرافه با بدنش دراز میکشد. برای دراز کشیدن ابتدا زانوی پای جلویی خود را بر زمین میزند و آن پار ا کاملاً روی زمین میگذارد. سپس همین کار را با پای عقبی اش میکند. زرافه در هر روز ۴:۳۶ ساعت میخوابد که بیشتر این وقت را در شب میخوابد. بیشتر زرافهها این گونه میخوابند و افراد مسن تر به شکل ایستاده میخوابند. افراد مسن برای خوابیدن گردن خود را به عقب خم میکنند و آن را روی باسن یا ران خود میگذارند. زرافه برای آب خوردن زانوی پای جلوی خود را روی زمین میزند و گردن خود را دراز میکند و آب میخورد. این جانور هیچ گاه شناگر ماهری نبودهاست و پاهای بلند او در آب بسیار دست و پاگیر است؛ هر چند میتواند شنا کند. در هنگام شناکردن، وزن قفسهٔ سینه، پای جلویی اجازه شناکردن را به راحتی نمیدهند. گردن [ویرایش]![]()
زرافهٔ نر بالغ در حال تغذیه در ارتفاع بالا بر روی آکاسیا
گردن زرافه بسیار دراز است و تا ۲ متر هم تجاوز میکند. هر مهرهٔ گردن زرافه ۲۸ سانتی متر است و این باعث درازی گردن او شدهاست. مهرههای گردن او حدود ۵۲-۵۴ درصد ستون فقرات او را تشکیل میدهد؛ در حالی که مهرههای گردن زرافههای آنگولایی ۲۷-۳۳ درصد ستون فقراتش را تشکیل میدهد. این کشیدگی گردن او تا مدت زیادی به طول میانجامد. سر و گردن بزرگ زرافه باعث شدهاست که آنها عضلات و رباط گردنشان گسترش پیدا کنند. مهرههای گردن زرافه به حالت گوی و کاسهای مفاصل است. به طور خاصی مفاصل محور (C2 و C1) اجازه میدهند که حیوان سر خود را به صورت عمودی کج کند و به شاخههای درخت برسد. مفصل بین مهرههای گردن و قفسهٔ سینه در زرافه بین مهرهٔ اول و دوم و قفسهٔ سینه او قرار دارد؛ در حالی که این مهرهٔ نشخوارکنندگان دیگر بر خلاف زرافه بین هفتمین مهرهٔ گردن C7 و T1 قرار دارد. این باعث میشود که طول گردن زرافه افزایش یابد. با این حال، زرافه دارای ویژگیهای ریخت شناختی دنده، مهرههای قفسهٔ سینه و هفت مهرهٔ گردن باعث ایحاد ناهنجاریهای عصبی در زرافه میشود و این قابلیتهای زرافه در پستانداران استثنایی است. دو نظریهٔ اصلی در مورد منشاء تکاملی و کشیدگی گردن زرافه وجود دارد. "نظریهٔ انتخاب طبیعی" در ابتداً توسط چارلز داروین پشنهاد شد و اخیراً به چالش کشیده شدهاست. این نظریه نشان میدهد که زرافه با گردن دراز خود میتوانسته برگهای درختان را بخورد اما حیوانات دیگر به دلیل کوتاهی گردن نمیتوانستند و از بین میرفتند. زرافهها ۴٫۵ متر قد داشتند و تغذیه شان به راحتی انجام میگرفت؛ در حالی که جانوران دیگر نظیر کودو، با قد ۲ متری شان نمیتوانستند به برگهای درختان برسند و غذای کافی بخورند. هم چنین تحقیقات نشان میدهد که انتخاب طبیعی هنوز هم در طبیعت وجود دارد و حیوانات زیادی از بین میروند ولی تغذیه زرافهها بسیار خوب و مناسب است. با این حال، دانشمندان مخالف این نظریه اعتقاد دارند که زرافه زمان زیادی صرف تغذیه نمیکند و وقتی سیر میشود، حیوانات دیگر هم فرصت این را دارند که از برگ درختان تغذیه کنند و زنده بمانند. نظریهٔ اصلی دیگر "انتخاب جنسی" نام دارد. این نظریه نشان میدهد که گردن طولانی زرافه یکی از صفات ثانویهٔ جنسی در تکامل آن هاست، این افزایش گردن به دلیل کشیدن زرافهها در مسابقات (پایین را ببینید) و هم چنین برای دسترسی به زرافههای مادهاست. در این نظریه، نرها نسبت به ماده ها هم سن و سال، گردن طولانی تر و سنگین تری دارند. یکی از انتقادهای این نظریه این است که چرا زرافههای ماده گردنشان این چنین مانند نرها افزایش یافتهاست. سیستم داخلی [ویرایش]در سمت چپ پستانداران، عصب عود حنجره است که در زرافهها ۳۰ سانتی متر است و از همه پستانداران طولانی تر است. این عصب در هر حیوان زندهٔ دیگری نیز هست. عصب سمت چپ بیش از ۲ متر طول دارد. هر یک از سلولهای عصبی در این مسیر کار خود را آغاز میکنند و در ساقهٔ مغز و گردن عبور میکنند. سپس به اندامهای دیگر بدن هم چون عصب عود حنجره که در پشت گردن است میروند. بنابراین طول هر یک از این سلولهای عصبی در بزرگترین زرافهها حدود ۵ متر (۱۶ فوت) است. ساختار مغز زرافه شبیه مغز گاو است. شکلهای اسکلت زرافه نشان میدهد که حجم ریههای زرافه نسبت به جرم آنها کوچک است. زرافه به دلیل گردن درازش، نای باریکی نیز دارد. این عوامل مقاومت زرافه در برابر جریان هوا را افزایش میدهند. با این حال، حیوانات هنوز هم میتوانند اکسیژن کافی برای بافتهای خود را فراهم کنند. سیستم گردش خون زرافه برای ارتفاع زیادش دارای سازگاریهای مختلفی است. قلب زرافه میتواند بیش از ۲۵ پوند (۱۱ کیلوگرم) وزن داشته باشد و طول آن ۲ فوت (۶۱ سانتی متر) است. با این حال، قلب زرافه باید دو برابر فشار خون مورد نیاز انسان را برای حفظ جریان خون به مغز تولید کند. قلب زرافه باید ۱۵۰ بار در دقیقه بزند. وقتی زرافه سر خود را پایین میآورد، در قسمت بالای گردن، اسطرلاب مانع از جریان خون زیاد به مغز میشود. رگ زیر گلویی حاوی دریچهای برای جلوگیری از جریان خون است. در مقابل، رگهای خونی در پایین پاها قرار دارند و تحت فشار زیادی هستند. برای حل این مشکل، پایین پاهای زرافه، لایهای ضخیم و پوستی محکم وجود دارد که از ریختن بیش از حد خون جلوگیری میکند. عضلات مری زرافه به طور غیر عادی قوی است و اجازه میدهد که غذا از معده تا گردن و دهان بازگردد و برای نشخوار فراهم شود. همهٔ نشخوارکنندگان در شکمشان چهار حفره دارند و نشخوار باید با رژیم غذاییشان سازگار باشد. اندازه گیریها نشان دادهاست که رودهٔ زرافه حدود ۸۰ متر (۲۶۰ فوت) طول دارد. البته این روده از رودهٔ کوچک زرافه بزرگ تر است. کبد زرافه کوچک و جمع و جور است. کیسهٔ صفرا در طول زندگی جنینی وجود دارد اما ممکن است قبل از تولد ناپدید شود. رفتار و محیط زیست [ویرایش]زیستگاه و تغذیه [ویرایش]زرافهها معمولاً ساکن دشتها، مراتع و جنگلهای بازاند. محل زندگی کنونی آنها آفریقاست و در جنگلهای اقاقیا و باز زندگی میکنند.[۸] زرافهٔ آنگولایی را میتوان در محیطهای بیابانی نیز یافت.[۱۰] زرافهها در فهرست درختان، اقاقیا را ترجیح میدهند که برگ هایشان حاوی منابع رشد زرافهها مانند کلسیم و پروتئین است.[۴] آنها هم چنین از درختچه، چمن و میوه نیز تغذیه میکنند.[۱۱] هر زرافه در هر روز حدود ۳۴ کیلوگرم شاخ و برگ میخورد.[۱۱] هم چنین او لاشه، گ
شتر یک کوهانه گونهایی از شترسانان است که در آفریقای شمالی و خاورمیانه زندگی میکند. ![]()
شتر دو کوهانه (شتر بلخی) گونهایی از شترسانان است که در خاور دور، آسیای میانه و خاورمیانه زندگی میکند. دانشمندان معتقدند که برخلاف شتر یک کوهانه که درجنوب عربستان اهلی شدهاست شتر دوکوهانه توسط عشایر کوچ نشین آسیای مرکزی، مغولستان و شمال چین اهلی شدهاند و این کوچ نشینان شتر دوکوهانه را به منظور حمل و نقل و کارهای سخت اهلی کردهاند بعدها بر اثر پیشرفت تمدن و به وجود آمدن روستاها و دهکدهها و استقرار عشایر کوچ رو، از شتر دوکوهانه برای شخم زنی و لشکرکشی و استفاده از پشم و گوشت و پوست نیز استفاده شدهاست. تاریخچه پرورش شتر دوکوهانه در چین به قرنها قبل از میلاد باز میگردد و سلسلههای مختلف پادشاهی چین از این حیوان برای مقاصد گوناگون استفاده میکردهاند. تاریخچه حضور شتر دوکوهانه درایران روشن نیست، هرچند که درکتاب اوستا کتاب مقدس زرتشتیان که بین سالهای ۵۳۰ تا ۵۷۰ پیش از میلاد نوشته شدهاست اشارهای فراوان به شتر شدهاست اما مشخص نیست که منظور از شتر کدام گونه آن است. برخی معتقدند که منظور از شتر در اوستا شتر دوکوهانه بودهاست و شتر یک کوهانه سالها بعد و همزمان با فتوحات ایرانیان در بین النهرین، فلسطین و مصر به ایران وارد شدهاست. این فرضیه مبتنی بر نقشهایی است که بر روی دیوارهای تخت جمشید، که در فاصله زمانی بین قرن ۶ یا ۷ پیش از میلاد ساخته شده میباشد در جاده ابریشم که نقش بسیار مهمی را در تجارت دنیای قدیم بازی میکرد، از شتر دوکوهانه جهت حمل و نقل ابریشم و سایر محصولات تجاری استفاده میشد. استفاده وسیع از شتر یک کوهانه برای مقاصد عمومی، بارکشی ومیزان تولید سریع گوشت و شیر منجر به عقب نشینی تدریجی شتر دوکوهانه به طرف مناطق شمالی وکشورهائی نظیر قزاقستان ازبکستان مغولستان وغیره گردید جایی که شرایط آب و هوایی و دیگر شرایط اقلیمی برای شتر یک کوهانه بسیار دشوار بوده و ناچار بودهاند که از شتر دوکوهانه استفاده کنند. زیرا شترهای دوکوهانه دارای سمهای مقاومی برای راه رفتن در زمینهای سنگلاخی بودهاند و همچنین به علت پشم وکرک زیادی که در بدن داشتهاند در هوای سرد و باد و طوفانهایی که معمولاً در مناطق سرد و خشک مغولستان و دامنه کوههای هیمالیا وجود داشته حفاظت میشدهاند و بنابر این احتمال میرود نسل شترهای دوکوهانه موجود درایران از نسل شترهای ترددی فوق باشد. تعداد فعلی شترهای دوکوهانه در جهان حدود ۲ میلیون نفر میباشند که در کشورهای چین، مغولستان و افغانستان و آسیای مرکزی و به میزان کمتر در ایران و ترکیه و آذربایجان پراکندهاند. تعداد شترهای دوکوهانه در ایران کمتر از یکصد نفر برآورد گردیدهاست که در مناطق شمال غربی و شرق کشور (استان اردبیل و گلستان) زیست میکنند که به علت عدم حمایت در تأمین آب و نهادههای دامی (علوفه و...) و اعتبارات بانکی شترداران در حال انقراض جدی میباشند. خصوصیات نژادهای شتر دوکوهانه: شترهای دوکوهانه دارای استخوانهای بزرگ و قوی، پاهای نسبتاً کوتاه، کوهان گرد، لبهای بزرگ، پوشش پشمی ضخیم، کف پاهای بزرگ و مسطح میباشند. میانگین محصول پشم وکرک آنها سالیانه پنج کیلوگرم و در حیوانات نر بالغ، بیش از هشت کیلوگرم و در نرهای اخته شده به ده کیلوگرم میرسد. رنگ شترهای دوکوهانه، اغلب قهوهای تیره بوده و وزن زنده آنها به ۷۵۰ تا ۸۵۰ کیلوگرم میرسد که درنتیجه وزن لاشه آنها ۳۷۵ تا ۴۲۵ کیلوگرم میباشد. دوره شیردهی آنها ۱۶۰ روز بوده و در یک دوره شیردهی ۷۰۰ تا ۸۰۰ لیتر شیر تولید میکنند که از این مقدار ۳۰۰ لیتر برای مصرف انسان و بقیه به خوراک دیلاقها میرسد. شیر آنها از لحاظ ویتامین C خیلی غنی بوده و میتوان از آن به راحتی فرآوردههای لبنی تهیه نمود که این امر در شترهای یک کوهانه نیاز به افزودن بعضی مواد از جمله کلرید کلسیم دارد. بلوغ آنها در چهارسالگی بوده و جفتگیری آنها فصلی میباشند. دوره آبستنی آنها ۱۳ ماه طول میکشد. به ازای هر ۱۶ تا ۲۵ نفر شتر ماده دوکوهانه، یک نفر شتر نر دوکوهانه بسته به توان شتر نر و تغذیه آن جهت جفتگیری نیاز میباشد. میانگین وزن دیلاقهای آنها در بدو تولد به ۳۵ کیلوگرم میرسد.هر نفر شتر دوکوهانه روزانه در حدود ۱۴ کیلوگرم ماده خشک مصرف میکند. شتر ماده دوکوهانه روزانه در فصل تابستان ۳۵ تا ۴۰ لیتر و در فصل زمستان ۲۰ تا ۲۵ لیتر و شتر نر دوکوهانه در فصل تابستان ۴۰ تا ۵۵ لیتر و در فصل زمستان ۲۰ تا ۳۵ لیتر آب میآشامد. شتر دوکوهانه باتوجه به ساختمان بدنی خاص خود به شرایط آب و هوای سرد خشک تطابق یافتهاست و قادر است در راههای کوهستانی و پربرف رفت و آمد نماید. شتر دوکوهانه میتواند در تابستان تا درجه حرارت ۳۰ درجه سانتی گراد و در زمستان تا درجه حرارت ۳۰- درجه سانتی گراد را به خوبی تحمل نماید. متوسط باری را که شتر دوکوهانه میتواند حمل نماید ۱۰۰ تا ۱۵۰ کیلوگرم میباشد که این موضوع مستقیماً با وضع جسمانی و مسافتی را که باید طی نماید بستگی دارد و در مسافتهای کوتاه (۱۵۵ کیلومتر) میتوان مقدار بار را تا ۲۵۰ و حتی ۳۰۰ کیلوگرم افزایش داد. Konrashov (۱۹۵۸) اندازههای متوسط بدن شتر دوکوهانه در چین را بدین شرح گزارش نمودهاست :
شترهای دوکوهانه در ایران [ویرایش]بعضی از عشایر ایران شترهای دوکوهانه نر را با شترهای ماده یک کوهانه تلاقی میدهند که شترهای دورگ حاصله در نسل اول یک کوهانه بوده و کوهان آن کشیده تر از کوهان شترهای یک کوهانه میباشد و در مجموع خوش اندام و دارای سرکوچک، گردن کلفت و کشیده، دم کوتاه، پشم بلند و مجعد روی پیشانی، پس سر و زیر چانه بوده و یکی از خصوصیات مشخص آنها در نسل اول این است که همیشه سنگین تر از پدر و مادر خود بوده و وزن آنها به نهصد تا نهصد و پنجاه کیلوگرم میرسد و دارای ظرفیت انجام کارهای سخت تری نسبت به شتر دوکوهانه میباشد. عشایر کشورمان از این دورگها جهت حمل بار بیشتر و عبور از مناطق سختگذر که شتر دوکوهانه قادر به رفتن از آنجا نمیباشد استفاده میکنند. البته این تلاقی بین اولاد نسل اول به بعد به لحاظ ضعیف و غیرطبیعی بودن و مرگ و میر زیاد نتاج آنها توصیه نمیشود. به نظر میرسد که در شرایط فعلی به علت قلت جمعیت آنها، وجود همخونی باعث خواهد گردید که انقراض نسل این نوع شتر شدیدتر گردد که راه از بین بردن آن وارد نمودن خون جدید در گله میباشد. بنا به تجربه شترداران یکی از راههای تکثیر شترهای دوکوهانه در کشور وارد نمودن خون جدید در گله، انجام تلاقی تدریجی بین دورگهای حاصله از تلاقی شتر نر دوکوهانه با ماده یک کوهانه وشتر ماده یک کوهانه با شتر نر دو کوهانه در طی سه نسل میباشد که نتایج حاصله در تلاقی تدریجی در نسل سوم (F۳)، شتر دوکوهانه با درجه خلوص خونی ۹۴ درصد میباشد.
![]()
ویکونیا (vicuña) جانوری از راسته جفتسُمان∗ است. این جانور گونهایی لاما است که در آمریکای جنوبی زندگی میکند. مانند گواناکو وحشی است. از دیگر لاماها کوچکتر است. ![]()
آلپاکا (نام علمی: Vicugna pacos) گونهایی لاما است که در آمریکای جنوبی زندگی میکند. مانند لامای معمولی اهلی است ولی برعکس لاما که گوشی موزمانند دارد گوشهای آلپاکا صاف است. پشم آلپاکا از پشم لاما نرمتر است. بهای مرغوبترین پشم آلپاکا نزدیک به بهای کرک کشمیر معمولی است. گلههای آلپاکا برای چرا در بلندیهای ۳۵۰۰ متر به بالا در کوهستان آند در اکوادور و جنوب پرو، شمال بولیوی و شمال شیلی نگهداری میشود. آلپاکاها از لاما کوچکترند و از آنها برای بارکشی استفاده نمیکنند بلکه تنها از الیاف آنها استفاده میشود. از الیاف آلپاکا برای تهیه بافتنیهایی همچون پتو، جوراب، کلاه، دستکش، روسری و پونچو بهره میگیرند. الیاف آلپاکا در پرو در ۵۲ رنگ طبیعی، در استرالیا در ۱۲ رنگ طبیعی و در ایالات متحده در ۱۶ رنگ طبیعی طبقهبندی شدهاند. در صنعت نساجی واژهٔ آلپاکا بیشتر به یک روش پارچهبافی اطلاق میشود که در اصل در آن روش در آغاز از پشم آلپاکا استفاده میشد. امروزه در آن روش بیشتر از پشمهای بز مَرغُز موسوم به موهر بهره میگیرند. ![]()
گواناکو حیوانی است از راسته زوجسمان (Artiodactyla) خانواده شترسانان (Camelidae) که گونهایی لاما است و در آمریکای جنوبی زندگی میکند. مانند ویکونیا وحشی است. کرک گواناکو یکی از نرمترین کرکها میباشد که از کرک کشمیر نیز گرانتر است. ![]()
لاماها گونههایی از شترسانان هستند که در آمریکای جنوبی زندگی میکنند. لاماها دارای کوهان نیستند. لاماها در گذشته به طور گسترده از سوی اینکاها و دیگر بومیان رشته کوه آند به عنوان حیوان بارکش و گوشتی استفاده میشدند. هم اکنون نیز در آمریکای جنوبی هنوز از این حیوان برای بارکشی، تولید گوشت و پشم استفاده میشود. چهار دسته لاما وجود دارد که به معروفترین آنها لاما گفته میشود. شامل: ![]()
شُتُرسانان (Camelidae) خانوادهای از پستانداران هستند از زیرراسته پینهپایان (Tylopoda) راسته زوجسمان. شامل: لاما (Lama glama) گواناکو (Lama guanicoe) آلپاکا Vicugna pacos ویکونیا (Vicugna vicugna) شتر یککوهانه (Camelus dromedarius) شتر دوکوهانه (Camelus bactrianus) ![]()
شُتُر' یا اُشتر را که در زبان پهلوی ushtar میگفتند حیوانی است نیرومند و تنومند با توش و توان بالا از خانواده شترسانان؛ نشخوارکننده و با دست و گردنی دراز. بر پشت خود یک یا دو کوهان دارد که ساختارش از پیه و چربی است. در دین اسلام گوشت او حلال است. اما ذبح آن با دیگر جانوران حلال گوشت متفاوت است و آن را نحر(بریدن گلو) میکنند و اگر سر آن را مانند گوسفند پیش از نحر ببرند گوشت آن حلال نیست. شیرش نیز نوشیده میشود ولی بیشتر کاربرد بارکشی دارد. پشم و پوستش نیز برای ریسندگی و پارچهبافی و کفشدوزی کاربرد دارد. گونههای دیگری از شتر نیز در آمریکای جنوبی زندگی میکنند، به نامهای لاما، الپاگا، گوانا که دارای کوهان نیستد. شتر ویژگیهای خاصّی دارد که مهمترین آنها تحمّل شرایط سخت صحرا و دماهای گوناگون و بهویژه گرمای شدید تابستان و کمبود آب و علوفه است. ترکیب جسمانی شتر با دیگر جانوران اختلاف زیادی دارد، و این اختلاف انگیزه شده که شتر در درازا روزهای سال در صحرا زندگی کند و از بوتهها و درختچههای گوناگون صحرایی و کویری و حتی از بوتههای شور و خاردار تغذیه کند. عربها از زمانهای بسیار دور از شتر استفاده کرده و میکنند. آنها به این حیوان اهلی لقب کشتی صحرا (به عربی: سفینةالصحراء) دادهاند. شتر حیوان مفیدی است و کاربردهای فراوانی دارد. این حیوان علاوه بر اینکه وسیله اصلی رفت و آمد ساکنین صحراست، از سویی دیگر میتواند خوراکی آدمی و وسایل مورد نیاز دیگر را به انسان عرضه کند و انسان میتواند با تغذیه با شیرشتر و گوشت شتر، تا هفتهها در صحرا زنده بماند. هم چنین میتوان از چربی کوهان به جای کره استفاده کرد و پشم شتر را در ساختن خیمهها، پتو، فرش، لباسهای پشمی، طناب و ریسمان به کار برد. هم چنین میتوان از مدفوع خشک شده شتر برای روشن کردن آتش استفاده کرد و پس از کشتار شتر میتوان از پوست آن برای ساختن کفش و مشک و چیزهای دیگر استفاده کرد. شتر از جانورانی است که با محیطهای خشک و بیآب و علف و صحرا سازگار شده و این سازگاری انگیزه شده است که به خوبی بتواند آب و هوای گرم و خشک، بیآبی و کمخوراکی را تحمل کند. کوهان، عضوی قابل توجه در شتر است که تنها از چربی و عضلات تشکیل شده و در آن استخوانی وجود ندارد و شتر در شرایط بیخوراکی تا چندین روز میتواند با اعتماد به وجود این چربی و سوخت و ساز آن زنده بماند. کف پای شتر حالت مخصوص به خود دارد و از دو بخش تشکیل شده است و کلفت و پهن است و مانع از این میشود که پای شتر در شنهای ریز صحرا فرو رود. چشمهای شتر دارای مژگانهای بلندی است که به همراهی پلکها، چشمها را از طوفانهای شنی و از تابش شدید آفتاب محافظت میکند. منخرین شتر دارای شکافهای طولی است که شتر در هنگام تنفس میتواند بینی را به خوبی از هم باز کند و بیشترین میزان هوا را وارد ریههای خود کند و در هنگام بروز طوفانهای شنی بینی خود را ببندد. هم چنین شتر دارای فک درازی است که به طور جانبی حرکت میکند و میتواند عمل جویدن را به خوبی انجام دهد. شتر میتواند بیشتر از هر حیوان دیگر بیآبی را تحمل کند و اکنون آشکار شده است که شتر به علت اختلاف زیاد درجه حرارت بدنش میتواند آب بدن خود را حفظ نماید. زیرا که از این آب برای خنک کردن بدن استفاده نمیکند. درجه حرارت بدن شتر ثابت نیست و به آهستگی همراه با ارتفاع درجه حرارت محیط بالا میرود و این بدان معنی است که شتر آب بدن خود را از دست نمیدهد تا بدن خود را سرد نگه دارد (که این کار در انسان از طریق عرق کردن صورت میگیرد) و در هنگام شب، هنگامی که درجه حرارت محیط پایین میرود درجه حرارت بدن شتر نیز کاهش یافته و در هنگام صبح در پایینترین درجه خواهد بود. دمای بدن شتر میتواند در محدوده 7 درجه فارنهایت بالا و پایین برود در حالی که در انسان تنها در محدوده 1 درجه فارنهایت بالا و پایین میرود.
خصوصیات شتر [ویرایش]لبهای شتر دارای گسترش حرکتی خوبی است و لب بالائی به دو بخش تقسیم شده است و ملاحظه میگردد که لب پایینی در شترهای مسن بوضوح آویزان است. در این حیوان نیز، همانند دیگر نشخوارکنندگان برروی فک پایینی شتر تنها دندان پیشین وجود دارد و این دندانها در فک بالائی وجود ندارد. دهان شتر همیشه باز است و حیوان آواهای بلند و آزار دهندهای از خود در میآورد و هنگامی که حیوان چنین آواهائی از خود در میآورد اگر به دهان او بنگریم در موخره دهان میتوانیم تودهای سرخ رنگ را ببینیم که احیاناً تا بخش جلوئی دهان میرسد و به دید میرسد که برگرده این توده مرطوب کردن ناحیه انتهایی حنجره است و در نتیجه کمک میکند حیوان در برابر تشنگی مقاومت کند. (این توده بالاخص درهنگام فصل جفتگیری، که شتر نر مست بدون دلیل به دیگران حمله میکند، و بیضهها و مثانه و اجزای دیگر بدن را گاز میگیرد، در خارج از دهان نیز مشاهده میگردد). شتر در بالای پس سر خود غدهای نرم و مرطوب دارد که برگرده ترشحی آن در هنگام مستی شتر است. در حالی که بقیه اجزای بدن بی بر و برگرد خشک میباشد. در ناحیه مفصل پاها، پوست شتر کلفت و خشن میگردد که به آن پینه میگوییم. این پینهها بیشتر در جاهائی از بدن مشاهده میگردد که شتر بر روی آنها مینشیند تا باقی بدن خود را از اصطکاک با زمین محافظت نماید و هم چنین شتر در ناحیه جناغ سینه نیز پینه بزرگی دارد که شتر را در هنگام نشستن بر روی زمین در حفظ تعادل کمک میرساند. کوهان شتر یک توده چربی است که حجم آن بر حسب شتر، سن وی و سلامتی یا بیماری وی تغییر مییابد. پاهای شتر به گونهای فرگشت(تکامل) یافته است که حیوان را در هنگام راه رفتن بر روی شنهای نرم یاری کند، ولی به هر حال این پاها با هر گونه زمینی به جز زمینهای گلآلود بارهت دارد. اما سمهای حیوان واضح و آشکار نبوده و در داخل بافت کراتینه کف پا فرار گرفته است. کف پا محکم بوده و دارای ناخنهای سخت و کوتاهی در مقدمه است و هنگامی که کف پا بر روی زمین گذاشته میشود به خوبی منبسط میگردد و انگیزه تثبیت پا بر روی شنها میگردد و این در حالی است که شتر با سختی فراوان بر روی زمینهای گلی و لغزنده راه میرود. دستگاه گوارش شتر همچون دیگر نشخوار کنندگان دارای معده چهارگانه است هر چند که هزار لای شتر، رشد و گسترش چندانی نیافته است. شتر دارای رفتار ویژهای است. این حیوان هر چند که حیوانی بردبار و آرام است اما احیاناً و به صورت ناگهانی مهاجم میگردد (بهویژه در فصل جفتگیری) و به همین جهت بهتر است که در هنگام کار، شتران نر و ماده از هم جدا گردند در اوقات دیگر شترها مطیع و آرام هستند. علی رغم اینکه در هنگام گرفتن افسار آنان و یا نهادن بار، از خود آواهای بلند آزار دهنده در میآورند خطری نخواهند داشت و معمولاً شتران اخته شده در مقایسه با شتران نر آرامتر هستند. شتر نسبت به تحمل درد و در قبال بیماریها تا حدودی مقاومتر از دیگر دامهاست و هیچگونه علایم خستگی و ناراحتی از خود بروز نمیدهند. به همین جهت باید که به دقت آنها را تحت دید داشت زیرا در هنگام بیماری نیز بدون هیچگونه اظهار ناراحتی هم چنان به کار خود ادامه میدهند. نامگذاری [ویرایش]هر قومی نامگذاری ویژه خود را برای شتر دارد. از اسامی شتران در بین ترکمنها میتوان به زیر اشاره نمود: ۱- بچه شتر ۱ ساله، کوشک ۲- کمی که بزرگتر شد، اوشک ۳- سمبل شتر ترکمن که بسیار زیباست و به رنگ سفید است، آق مایا نام دارد. مایا گاهی هم نام دختر انتخاب میشود. ۴- بزرگترین شتر در گله شتران را آروانا گویند. ۵- شتر چهار ساله، دوج ۶- شتر ماده، دیهاست. نگاره [ویرایش]![]()
گوزن خالدار یا چیتال نوعی گوزن است که بومی مناطق جنگلی سریلانکا، نپال، بنگلادش، بوتان است. تعداد کمی از آن نیز در پاکستان یافت میشوند. توصیف ظاهری [ویرایش]رنگ پوست گوزن خالدار صورتی متمایل به قهوهای است که بر خود خالهای سفید دارد. بخشهای زیرین بدن نیز سفیدرنگ هستند. شاخهای آن، که هر سال از نو بر سرش میرویند، بلند و سه-شاخه هستند و طولشان به ۷۵ سانتیمتر میرسد. اندازه قامت این جانور ۹۰ سانتیمتر است و وزنش به ۸۵ کیلوگرم میرسد ولی نرها در کل بزرگتر از مادهها هستند. میانگین طول عمر ۸ تا ۱۴ سال است. نگارخانه [ویرایش]![]()
گوزن شمالی که در آمریکای شمالی به کاریبو معروف است از گونه گوزنهاست که در توندرای شمالگان و در جنگلهای شمالی (تایگا) همجوار گرینلند، اسکاندیناوی، روسیه، آلاسکا و کانادا یافت میشود. گوزنهای شمالی در اروپای شمالی حیواناتی اهلیشده هستند. دو گونه از این نوع حیوان وجود دارد، گوزنهای شمالی توندرا و گوزنهای شمالی درختزار. نوع توندرا در رمههای بزرگ (که به نیم میلیون راس میرسد) و در یک دوره سالانه، بین توندرا و درختزارها به مسافت ۵٬۰۰۰ کیلومتر کوچ میکنند. تعداد گوزنهای شمالی درختزارها از نوع اول کمتر است. قد گوزن شمالی بالغ نر به بیش از ۱٫۲ متر رسیده و وزن آن بالغ بر ۲۵۰ کیلوگرم است. گوزنهای شمالی ماده نسبتاً کوچکترند و هر دو جنس نر و ماده دارای شاخ هستند. در فصل تابستان گلههای گوزن شمالی عمدتاً متشکل از گوزنهای ماده و بچه گوزن اند. در فصل پاییز گوزنهای نر بالغ منزوی به آنان پیوسته و با هم بر سر گرد آوردن گروهی از گوزنهای ماده برای جفتگیری مبارز میکنند.
![]()
شوکا (Capreolus capreolus) نوعی گوزن کوچک بومی اورآسیا به رنگ سربی یا سرخ است که بیشتر در مناطق سردسیر زندگی میکند. شوکا با ۹۵ تا ۱۳۵ سانتیمتر طول و ۶۵ تا ۷۵ سانتی متر ارتفاع در ناحیهٔ شانه و ۱۵ تا ۳۰ کیلوگرم وزن، گوزنی نسبتاً کوچک است. نرها شاخ دارند و مادهها بدون شاخاند. شاخ نرها در پاییز میافتد. غذای شوکا علفها، برگها، جوانهها، قارچها و میوهها است و بهویژه به علفهای لطیف و نورس و مرطوب علاقه دارند. پلنگ، گرگ، شغال، گربه جنگلی و پرندگان شکاری مهمترین دشمنان طبیعی این حیوان است. این حیوان جمعیت بسیار خوبی در اروپا دارد و جمعیت آن در نیم قرن اخیر افزایش چشمگیری نیز یافته و تنها در اروپای مرکزی به ۱۵ میلیون رأس رسیدهاست. اما در خاورمیانه وضعیت نامناسبی دارد و در اسرائیل، فلسطین و لبنان منقرض شدهاست. البته طرحی برای احیای نسل آن در اسرائیل در حال اجرا است. در ایران زیستگاه اصلی این حیوان کرانههای دریای خزر است. تعداد بسیار کمی هم در غرب و شمال غرب کشور مشاهده شدهاند. ![]()
اگر نمیتوانید درست ببینید؛به ادامه مطلب مراجعه کنید ![]() ادامه مطلب
مرال یا گوزن قرمز یا گاو کوهی (Cervus elaphus) یکی از بزرگترین انواع گوزن است که بومی اروپا، آسیای صغیر، غرب آسیا و آسیای میانه و شمال آفریقا میباشد. تا سال ۲۰۰۴ واپیتی یا اِلک (Cervus canadensis) گوزن بومی شرق آسیا و آمریکای شمالی یکی از انواع مرال محسوب میشد؛ این باور بر اساس دورگههای باروری که از آمیزش این دو جانور در اسارت به دست آمده بود، اتخاذ شده بود ولی مطالعات ژنتیکی اخیر بر روی صدها نمونه از زیرگونههای مختلف مرال و الک و همچنین دیگر گونههای خانوادهٔ گوزنهای Cervus مشخص کرده که این دو گونههای مستقلی به شمار میروند.[۱] مرال بر اثر فعالیتهای انسانی به کشورهای دیگری چون آرژانتین، استرالیا و نیوزیلند هم وارد شده و به جهت آسیبی که به حیات وحش بومی این مناطق وارد کرده در فهرست بدترین ۱۰۰ گونه مهاجم دنیا قرار دارد. مرال یکی از بزرگترین انواع گوزن و بزرگترین گوزن بومی ایران است و با این که در گذشته جمعیت بسیار زیادی در اغلب نواحی جنگلی سواحل دریای خزر، ارتفاعات البرز و دامنههای زاگرس داشت، امروزه تنها در برخی از ارتفاعات دور از دسترس البرز مرکزی و شرقی پیدا میشود. مرال به طور کلی با توجه به جمعیت مناسب و زیستگاه وسیع در خطر انقراض قرار ندارد اما برخی از انواع آن در برخی مناطق با خطر انقراض روبرو بوده و یا هستند. اتحادیه بینالمللی حفاظت محیط زیست ۹ زیرگونه مختلف را برای مرال تعیین کرده که سه تای آنها در معرض خطر (دومین درجه حفاظتی)، یکی آسیبپذیر (سومین درجه) و یکی در آستانه تهدید (چهارمین و پائینترین درجه حفاظتی) قرار دارند. ویژگیهای جسمی [ویرایش]مرال از بزرگترین انواع گوزن است و در برخی کشورها مانند انگلستان و ایرلند بزرگترین پستاندار وحشی محسوب میشود. دودیسی جنسی در این گونه شدید است و نرها با داشتن شاخ و اندازهٔ بزرگتر از مادهها متمایزند. وزن جنس نر این حیوان بهطور میانگین ۱۶۰ تا ۲۴۰ کیلوگرم، طول بدن ۱۷۰ تا ۲۳۰ سانتیمتر است. در جنس ماده وزن بین ۱۲۰ تا ۱۷۰ کیلوگرم و طول بدن ۱۶۰ تا ۲۱۰ سانتیمتر است. ارتفاع در ناحیه شانه ۱۰۵ تا ۱۲۰ سانتی متر و دم حدود ۱۲ تا ۱۹ سانتیمتر است. البته زیرگونههای مختلف این حیوان تفاوت زیادی از نظر اندازه دارند. مرالهای عظیمالجثه و شاخکوتاه رشتهکوه کارپات تا ۵۰۰ کیلو رشد میکنند و مرالهای جزیره کرس فقط حدود ۸۰ تا ۱۰۰ کیلوگرم وزن دارند. مرالهای بومی ایران هم از انواع بزرگ مرال محسوب میشوند که جنس نر آنها به طور میانگین ۲۵۰ کیلوگرم وزن و ۱۴۰ سانتیمتر ارتفاع شانه دارد. زیستگاه [ویرایش]![]()
جفت گیری مرال
مرال در ایران در گذشته در جنگلهای شمال کشور از ساحل دریای خزر تا ارتفاعات البرز و جنگلهای بلوط حاشیه زاگرس از آذربایجان تا استان فارس زندگی میکرد اما امروزه نسل آن در شمال غرب و غرب کشور بهکلی نابود شده و آخرین بار ۵۰ سال پیش در جنگلهای ارسباران مشاهده شد. در جنگلهای ساحلی دریای خزر نیز به جز در یک یا دو منطقهٔ حفاظت شده نسل آن منقرض شدهاست. در کرانههای غربی دریای خزر هم منقرض شده یا بسیار نادر است و تنها در جنگلهای کوهستانی دور از دسترس البرز مرکزی و شرقی جمعیت مناسبی دارد. مرال در رشتهکوه اطلس در الجزایر، تونس و مراکش هم حضور دارد و تنها نوع گوزن بومی قاره آفریقا است. البته جمعیت این حیوان در این منطقه رو به کاهش است. آلبانی، اسرائیل، اردن، لبنان، سوریه و ترکمنستان کشورهاییاند که نسل این گوزن در آنها منقرض شدهاست. نسل این حیوان در مراکش، قراقستان و یونان هم در گذشته منقرض شده بود اما دوباره احیا شد. دشمن طبیعی [ویرایش]مهمترین دشمنان طبیعی مرال در اروپا گرگ خاکستری و پس از آن خرس قهوهای است. سیاهگوش اورآسیا و گراز هم گاهی بچه مرالها را شکار میکنند. در ایران دشمن طبیعی اصلی این حیوان پلنگ و سپس گرگ و خرس قهوهای است. مرال و انسان [ویرایش]شکار مرال در بسیار از کشورها مشتاقان فراوانی دارد. یکی از محبوبترین روشهای شکار این حیوان در گذشته تقلید صدای جنس نر این حیوان در فصل جفتگیری برای فریب دادن گوزنهای دیگر و کشانیدن آنها به سوی خود بود. با این حال این روش خطرات خاص خود را داشت از جمله اینکه گاه بهجای مرال، ببر را که شکارچی اصلی مرال بود به سوی انسان میکشاند. آرایهشناسی زیستی [ویرایش]تا سال ۲۰۰۴ واپیتی یا اِلک (Cervus canadensis) گوزن بومی شرق آسیا و آمریکای شمالی یکی از انواع مرال محسوب میشد؛ این باور بر اساس دورگههای باروری که از آمیزش این دو جانور در اسارت به دست آمده بود، اتخاذ شده بود، ولی مطالعات ژنتیکی اخیر بر روی صدها نمونه از زیرگونههای مختلف مرال و الک و همچنین دیگر گونههای خانوادهٔ گوزنهای Cervus مشخص کرده که این دو گونههای مستقلی به شمار میروند.[۲] برخی منابع بر اساس همین مطالعات ژنتیکی مرال را یک «گروه گونهای» (و نه یک گونه مستقل) شامل گونههای مختلف مرال و واپیتی محسوب کردهاند، اما در مورد تعداد گونههای موجود در این گروه گونهای اتفاق نظری وجود ندارد. از گونههای مستقلی که برای آن پیشنهاد شده؛ گوزن آسیای مرکزی، گوزن کُرسی، گوزن منچوری و گوزن تبتی است. بر این اساس گوزن آسیای مرکزی شامل «مرال یارکندی» yarkandensis و «مرال بلخی» bactrianus و شاید «مرال کشمیری» hanglu میشود. برخی دیگر نیز «مرال بربری» (بومی شمال آفریقا) barbarus و «مرال کرسی» corsicanus را یک گونه مستقل با نام گوزن بربری و مرال گانسو kansuensis و مرال سیچوان macneilli در تبت و مرکز چین را هم گونه مستقل دیگری با نام C. wallichii و مرالهای بومی شرق دور روسیه و شمال شرق چین را هم گونه مستقل دیگری با نام C. xanthopygus محسوب میکنند. با پذیرفتن این تقسیمبندی مرال اصلی فقط شامل مرالهای بومی اروپای قارهای، آناتولی، قفقاز و ایران میشود و واپیتی هم شامل گوزنهای بومی آمریکای شمالی. در جدول زیر از تقسیمبندیای پیروی شدهاست که گوزن آسیای مرکزی و گوزن کرسی را از زیرگونههای مرال محسوب میکند و واپیتی بومی آمریکای شمالی، گوزن منچوری و گوزن تبتی در آن جای نمیگیرند. ![]()
گوزن زرد ایرانی (Dama mesopotamica) پستانداری از خانوادهٔ گوزن است. گمان میرفت که نسل این حیوان منقرض شدهباشد تا این که در دههٔ ۱۹۵۰ گلّهای از آن در خوزستان کشف شد. اینک گلههایی از گوزن زرد ایرانی در دشت ناز ساری در استان مازندران در محوطهٔ محصوری مراقبت میشوند. در برخی از باغ وحشهای جهان نیز نمونههایی از آن وجود دارد.
ویژگیها [ویرایش]جثهاش از مرال کوچکتر است. نرها شاخهای بلند و نسبتاً پهنی دارند. رشد شاخها از یک سالگی به بعد شروع میشود، ولی شاخکها از دو سالگی ظاهر میگردد. در اواخر فصل زمستان شاخها میافتند و شاخهای جدید بلافاصله شروع به رشد میکنند و در تابستان تکمیل میشوند. موها در فصل تابستان کوتاه است. رنگ پشت و پهلوها در این فصل زرد متمایل به قرمز و زیر بدن و کفلها و دم سفید است. در قسمت پشت و پهلوها خالهای سفید مشخصی دارد. در زمستان موها بلندتر و به رنگ خاکستری با خالهای نامشخص است.
اندازه [ویرایش]طول سر و تنه ۱۵۰ تا ۲۰۰ سانتی متر، دم ۱۶ تا ۲۰ سانتی متر، ارتفاع ۸۵ تا ۱۱۰ سانتی متر، وزن ۵۰ تا ۱۳۰ کیلوگرم. زیستگاه [ویرایش]جنگلهای متراکم زاگرس و بیشهزارهای خوزستان. پراکندگی [ویرایش]در گذشته پراکندگی وسیعی از شمال آفریقا تا عراق، ترکیه، و ایران داشته، ولی در حال حاضر نسل آن در تمام کشورهای مذکور به جز ایران نابود شدهاست. در ایران این گوزن در مناطق جنگلی زاگرس و جنگلهای گرمسیری خوزستان زندگی میکرد، ولی در حال حاضر پراکندگی طبیعی آن محدود به مناطق حفاظت شدهٔ دز و کرخه در خوزستان است. عادات [ویرایش]گوزن زرد ایرانی عموماً شبگرد است و صبح زود و اوایل غروب فعالیت بیشتری دارد. به صورت اجتماعی زندگی میکند. معمولاً مادهها، بچهها و نرهای نابالغ در گروههایی جدا از دستهٔ نرهای مسن مشاهده میشوند. حس بینایی گوزن زرد قویتر از مرال است و به خوبی شنا میکند. گوزن زرد در محیطهای طبیعی بسیار محتاط است و به مجرد احساس خطر با خیزهای بلند فرار میکند. گاهی نیز در میان بوتهها و درختان مخفی میشود. در تابستان به واسطهٔ پوشش خالخالی، توانایی استتار خوبی دارد. در زمستان پوشش او تیرهتر میشود. جفتگیری [ویرایش]گوزنهای زرد ایرانی اغلب در اوایل پاییز جفتگیری میکنند که در این فصل گوزن نر از ظاهر بسیار زیبا و با ابهتی برخوردار میشود. در این فصل گردن نرها متورم و موهای اطراف آلت تناسلی از هم باز میشوند و بین نرها جدالهایی در میگیرد. نرها با صدایی که شبیه خرناسهٔ انسان است قلمرو خود را مشخص میکنند. در زیستگاههای کوچک مانند دشت ناز ساری نرها حرمسرای مشخصی ندارند و معمولاً چند نر در مکان مناسبی جمع میشوند و هر کدام با مادهای که در دسترس باشد جفت گیری میکنند ولی در مکانهای وسیعتر مانند جزیره اشک نرهای غالب معمولاً حرمسراهایی متشکل از دو تا سه ماده تشکیل میدهند. مدت آبستنی حدود هشت ماه است. یک و به ندرت دو بچه میزاید. وزن بچهها در موقع تولد حدود چهار تا پنج کیلوگرم است. بچهها پس از تولد قادر به راه رفتن و دویدن هستند، ولی مادر در چند روز اول آنها را در بین علفهای بلند مخفی میکند. بچهها به علت همرنگی با محیط، نداشتن بو و بی تحرکی، از دید حیوانات طعمهگیر مخفی میمانند. در یک و نیم سالگی بالغ میشوند. طول عمر آنها حدود ۱۶ سال است. در این فصل بین نرها جدالهایی در میگیرد گوزنهای نر قویتر با جذب چندین ماده قلمرو معینی برای خود ایجاد کرده و اجازهٔ ورود را به گوزنهای نر دیگر نمیدهد. اغلب در فصل جفت گیری بین گوزنهای نر بر سر جفتگیری درگیریهای شدیدی رخ میدهد و گوزن بازنده بایستی قلمرو را به نفع برنده ترک کند و به دنبال قلمرو جدیدی باشد. در فصل جفتگیری، رفته رفته گوزن نر لاغرتر و نحیفتر میشود. تغذیه [ویرایش]تغذیه گوزنها بیشتر از علفها و شاخ و برگ گیاهان میباشد، گاهی اوقات نیز از سرشاخههای درختان یا از پوست ساقه آنها استفاده میکنند. گوزنهای زرد ایرانی اغلب اوایل صبح قبل از طلوع آفتاب یا عصر به چرا میپردازند و بقیهٔ روز را به نشخوار کردن یا استراحت میگذرانند. چنانچه در نزدیکی محل زندگی گوزنها گندمزار یا مزرعهای باشد، گاهی به طور شبانه به این مزارع دستبرد میزنند.
![]()
![]()
گوزنی در پارک ملی المپیک در ایالت واشینگتن.
گوزن به حیواناتی از خانوادهٔ گوزنیان در راستهٔ جفتسمان گفته میشود. گونهها [ویرایش]
جثهاش از مرال کوچکتر است. نرها شاخهای بلند و نسبتاً پهنی دارند. رشد شاخها از یک سالگی به بعد شروع میشود، ولی شاخکها از دو سالگی ظاهر میگردد. در اواخر فصل زمستان شاخها میافتند و شاخهای جدید بلافاصله شروع به رشد میکنند و در تابستان تکمیل میشوند. موها در فصل تابستان کوتاه است. رنگ پشت و پهلوها در این فصل زرد متمایل به قرمز و زیر بدن و کفلها و دم سفید است. در قسمت پشت و پهلوها خالهای سفید مشخصی دارد. در زمستان موها بلندتر و به رنگ خاکستری با خالهای نامشخص است. نگارخانه [ویرایش]![]() سلسله: جانوران
منشاء این نژاد از کشور سویس بوده و احتمالا" یکی از قدیمی ترین نژادهای شیری می باشد . این نژاد در آلپ توسعه یافته و عقیده بر این است که هیچ نژاد خارجی دراین توسعه نقش نداشته است . در کندوکاوهای باستان شناسی در سویس ، اسکلت گاوهای متعلق به 4 هزار سال پیش از میلاد مسیح بدست آمده است که همانند اسکلت گاوهای براون امروزی است . در سویس گاوهای براون در فصل بهار چرای خود را از دامنه کوههای نزد آغاز کرده و به تدریج با نزدیک شدن تابستان در دامنه های فرازمند
مرکز پرورش این نژاد استان فریسلند واقع در شمال هلند بوده و از جمله پرشیر ترین نژادهای دنیا به شمار می آید. ![]()
سَمورچه[۱] یا موشخرمای زمینی یا سنجاب راهراه نوعی جانور جونده است که ظاهری شبیه به سنجاب دارد. سمورچه از خانوادهٔ سنجابیان (Sciuridae) است. تبار آن مارموتینی (Marmotini) و جنس آن تامیاس (Tamias) نام دارد. سمورچه ۲۵ گونه دارد که اکثر آنها بومی آمریکای شمالی هستند. یک گونه بومی اوراسیا است. سمورچهها همهچیزخوارند. ![]()
سَمور سَنگی پستانداری از رده ٔ گوشتخواران که تیره ٔ خاصی بنام تیره ٔ سموریان را بوجود می آورد. این جانور دارای قدی کوچک و پاهای کوتاه و انگشت رو است و بدنش باریک و کشیده و پوستش نرم و از گوشتخواران کامل است . محل زندگی حیوان مذکور بیشتر اروپای مرکزی و آسیاست . قدش درحدود 70 سانتیمتر و موهایش خاکستری تیره است و دارای لکه های سفید در زیر گردن میباشد. پوزه اش باریک ولی کشیده نیست . جانوری است که شبها جهت شکار از لانه اش خارج میشود و به لانه های مرغان و کبوتران حمله میکند و با بی رحمی شدید آنها را میکشد. مشهور است بقدری پرندگان اهلی را میکشد که از خون آنها گیج و مست میشود.[۳] بخش سفیدرنگ نوکدار روی گلوی آنها، باعث بازشناسی آنها سمورهای جنگلی[۴] است. رنگ روی گلوی سمورهای جنگلی کرمرنگ و مدورتر است. سمورهای سنگی در ایران از جمله در منطقه شکارممنوع شمسآباد در استان چهارمحال و بختیاری[۵] و پارک ملی تندوره زندگی میکنند. ![]()
سَمور آبی نام سیزده گونه جانوری نیمهآبزی و گوشتخوار از راستهٔ پستانداران است. گونه ها [ویرایش]
این جانور تقریباً در تمام نقاط دنیا دیده میشود. غذای عمدهٔ آن ماهی، صدف، خرچنگ، میگو و در صورتی که مجبور شود حتی موش هم میخورد. ![]()
سمور پستانداری گوشتخوار است که سرده جداگانه ای از راسویان را بنام سموریان تشکیل می دهد. پوست این جانور در تهیه پوستین (خز) کاربرد دارد.[۱] پوست سمور نرم و لطیف و گرانبهاست.[۲] از انواع آن می توان به سمور آبی و سمور سنگی اشاره نمود. سمور شناگر قابلی است و کمتر در نزدیکی محل سکونت انسانها زندگی می کند.[۳] برخی از انواع سمور جزء گونههای در معرض خطر محسوب شده و در ایران بخاطر پوست آن شکار می شود.[۴] در بسیاری از کشورهای جهان از سمور محافظت می شود.[۵][۶] ![]() روباه نه دم یا کیوبینوکیتسونه یک موجود اساطیری که شبیه روباه اما با نُه دم است. این موجود اسطورهای در آسیا (چین، کره، ژاپن) در داستانهای افسانهای دیده میشود.[۱] ![]()
روباه پرنده نوعی خفاش است. سر این خفاش شباهت زیادی به سر روباه دارد. به همین سبب به این نام خوانده میشود. اکثر خفاشها کوچک و شبیه موش هستند، ولی روباه پرنده اندازه سگی کوچک است. فاصله بین دو بال این جانور به ۲ متر میرسد. رفتار و ویژگیهای این خفاشها بسیار شبیه به خفاشهای معمولی است، با این تفاوت که آنها علاقه زیادی به میوه دارند و آفت باغهای میوه هستند. گونههای مختلفی از روباههای پرنده را میتوان در مالزی، هند و سایر مناطق آسیا، جزایر اقیانوس هند و آرام یافت. ![]() ![]()
روباه صحرایی حیوانی است از تیره سگسانان جنس روباهیان (Vulpes) که در شمال آفریقا و خاورمیانه زندگی میکنند. زیستگاه آنها همانطور که از نامشان پیداست صحراها و مناطق نیمه صحرایی است. اندازه بدن آنها ۳۷ تا ۴۱ سانتیمتر و اندازه دمشان ۱۹ تا ۲۱ سانتیمتر است. روباه صحرایی کوچکترین گونه روباهاست و به دلیل داشتن گوشهای بسیار بزرگ به راحتی قابل تشخیص میباشد. آنها جانورانی شب کار هستند و روز را در سوراخهایی که در شن حفر میکنند به سر میبرند. این روباهها از جوندگان کوچک، پرندگان، حشرات و خزندگان کوچک صحرایی تغذیه میکنند. روباههای صحرایی به صورت دست جمعی زندگی میکنند. جفتها در تمام زمان زندگی خود با یکدیگر میمانند. هر جفت و یا هر خانوادهای دارای قلمرویی مخصوص به خود است. روباههای صحرایی در بهار و پس از ۵۰ یا ۵۱ روز باردای ۲ تا ۵ توله به دنیا میآورند. ![]()
روباه قُطبی، گونهای روباه است که در نواحی قطبی اروپا، آسیا و آمریکای شمالی زندگی میکند. اندازه بدن آنها بین چهل و شش تا شصت و هشت سانتیمتر است و اندازه دم آنها تا سی و پنج سانتیمتر میشود. روباه قطبی از معدود جانورانیست که میتواند در برف و یخ زندگی کند. آنها پاهای کوتاه و پرمو دارند و گوشهای آنها کوچک و تقریباً گرد است. این روباهها از جوندگان کوچک، پرندگانی که بر روی زمین زندگی میکنند، باقی مانده غذای خرس قطبی و حتّی لاشه حیوانات تغذیه میکنند. سوراخهای پای تپّهها و صخرهها پناهگاههای خوبی برای روباهها میباشند ولی آنها در طول زمستان نمیخوابند و میتوانند دمای پنجاه درجه زیر صفر را نیز تحمّل کنند. این روباه ها در تابستان پوششی متفاوت دارند که برنگ کوهها و صخرههاست و در زمستان، سفید شده و به رنگ برف در میآیند. در حال حاضر به نوعی در جاهایی مانند مکانهای محصور و پر از غذا زندگی میکنند. ![]()
روباه سرخ که به نام روباه معمولی نیز معروف است در بسیار از نقاط دنیا از جمله آسیا و شمال آفریقا و اروپا و آمریکا و حتی در استرالیا پراکنده شده.این روباه فراوانترین گونه سگسانان است که در ایران مخصوصا به علت فرهنگ غلط عامه در مورد رفتار این حیوان بسیار مورد آزار و اذیت و کشتار قرار گرفتهاست.با این حال این کشتارها خوشبختانه هنوز باعث تهدید نسل این حیوان به صورت جدی نشدهاست.این حیوان دشمنان بسیاری دارد که بجز انسان که یکی از اصلیترین دشمنان این حیوان است میتوان به خرس و گربه وحشی و پلنگ و گرگ و همچنین به پرندگان شکاری مانند عقاب و جغد اشاره نمود که بعضا خود این حیوان یا تولههایش را شکار میکنند.این حیوان در تمامی زیستگاهها زندگی میکند اما معمولاً از مناطق بسیار خشک و جنگلهای انبوه دوری میکند به طور مثال تنها در ایران در جنگلهای گلستان دیده نشدهاست. شکل ظاهری [ویرایش]این روباه از گونههای دیگر روباهها بزرگتر میباشد وزنش بین ۳ تا ۱۱ کیلوگرم و ارتفاع از شانه بین ۲۵ تا ۴۵ سانتیمتر است همچنین طول سر و بدن این حیوان بین ۴۶ تا ۸۶ سانتیمتر است و طول دم آن ۵۵.۵ تا ۳۰.۵ سانتیمتر است.رنگش بیشتر به رنگ سرخ زنگ زده که به سرخ تمایل دارد و در تیره پشت پررنگ تر و در کنارهها ی بدن کم رنگ تر است.کناره بدن تا زیر شکم خاکستری مخلوط با قهوهای روشن است و در برخی قسمتها روشنتر و در برخی قسمتها تیره تر است.دم بسیار پر مو و پرپشت است و نوک آن معمولاً سفید است و گوشها نسبت به بدن بزرگ و سه گوش و نوک دار است و پشت آن سیاه میباشد.زیر گونهای از روباه سرخ در آمریکای شمالی و شمال آسیا به رنگ سیاه وجود دارند. تغذیه [ویرایش]تغذیه روباه بسته به محل زندگی اش و چیزی که میتواند بخورد دارد این حیوان میتواند از پرندگان و جوجههای آنها از جوندگان مثل خرگوش و موش یا حتی از دوزیستانی مثل قورباغه یا از آبزیان مثل ماهی و خرچنگ یا از نرم تنها مثل حلزون و از حشرات و کرمها و حیوانات اهلی و حتی از گیاهان و میوهها تغذیه کند که این انطباق با طیف وسیعی از غذاها باعث ازدیاد نسل این حیوان شدهاست. دیده شده که این حیوان در مثلاً ترکمن صحرا در ایران در تابستانها از هندوانه نیز تغذیه نمودهاست و حتی میوههایی مانند توت و خرما و غلات تازه رسیده و گیاهان سبز نیز در سبد غذایی این حیوان قرار گرفتهاند.حیوان غذای اضافی را در زیر خاک پنهان میکند. تولید مثل [ویرایش]نوع ماده این حیوان تنها در سال بمدت ۶ روز آماده جفت گیری است و فصل جفت گیری این حیوان از اواسط زمستان شروع شده و تا اوایل بهار ادامه پیدا مکند. د راین مدت روباه ماده در یک مکان استقرار پیدا میکند و روباه نر از بوی ادرار نوع ماده وی را پیدا میکند.روباه ماده ممکن با چند نر نیز جفت گیری کند.دوران آبستنی این روباه معمولاً بین ۵۱ تا ۶۳ روز است و تعداد تولهها بین ۳ تا ۸ عدد است و معمولاً ۴ عدد است نوزادان در بدو تولد دارای موهای قهوهای و خاکستری هستند.نوزادان ۹ تا ۱۴ روز از اول تولد چشمانشان بستهاست و تا ۲۴ روز نمیتوانند از لانه خارج شوند.از بیست روزگی شروع به خوردن گوشت میکنند و تا ۴ ماهگی کنار والدینشان زندگی میکنند و در ۱۰ ماهگی توانایی تولید مثل پیدا میکنند.روباه ماده نیز تا ۳ هفته بعد از زایمان از لانه خارج نمیشود و روباه نر برای او غذا میبرد.روباهها ۱۰ سال عمر میکنند و معمولاً در طول عمر خود مهاجرت طولانی و دور نمیکنند بجز مواردی که یک روباه جوان برای بدست آوردن جفت یا ناحیه زندگی مجبور به مهاجرت به مکانهای دورتر شود.روباهها در انتشار بیماری میان انسانها و حیوانات نقش زیادی دارند که یکی از این بیماریها هاری است که یکی از علل شایع مرگ میر در میان این حیوان است. عادات [ویرایش]روباه حیوانی است شبگرد که معمولاً در روز استراحت میکند و در سه نوبت یعنی غروب و نیمه شب و صبح زود فعال است اما اگر مریض باشد یا در فصل جفت گیری یا بهدنبال غذا باشد در روز نیز مشاهده میشود. روباه حیوان اجتماعی نیست و به صورت تکی و منفرد زندگی میکند و فقط در زمان جفت گیری و مراقبت از بچهها زندگی جمعی دارد.لانه اش را معمولاً خودش حفر میکند اما در برخی موارد در لانه متروکه خرگوش و یا گورگن نیز زندگی میکند.روباه معمولاً دو لانه دارد که در هنگام خطر بچههایش را از یک لانه به لانه دیگر حمل میکند و همچنین این لانهها چند خروجی اضطراری برای مواقع خطر دارند.روباه معمولاً برای استراحت فقط در لانه اش میماند اما اگر هوا مساعد باشد در بیرون از لانه زیر بوتهها و درخچهها و حتی برخی موارد در محوطه باز نیز به استراحت میپردازد. پراکندگی در ایران [ویرایش]این نوع روباه در اکثر نقاط ایران یافت میشود از جمله سواحل خلیج فارس، آذربایجان، گرگان، فارس، خراسان و خوزستان سفیدی انتهای دم و سیاهی نیمه بالایی گوش این روباه وی را از سایر گونههای موجود در ایران متمایز میکند. ![]()
روباه ترکمنی از روباه معمولی کوچکتر است و مختص قاره آسیا میباشد.این روباه بر خلاف سایر روباهها اجتماعی است و در دشتها و کوهستانهای نیمه بیابانی زندگی میکند. پوست این حیوان بسیار زیباست به همین جهت شکار میشود و هم اکنون جزو حیواناتی است که در خیلی از کشورها از جمله ایران در معرض انقراض است. شکل ظاهری [ویرایش]روباه ترکمنی کوچکتر از روباه قرمز میباشد و پاهایش نسبتا بلند تر و گوشش کوچک که در قاعده پهن میشود و دندانهای کوچک و همچنین جمجمهای پهن دارد.رنگش خاکستری میباشد و با ته رنگ نقره ای-خاکستری و قهواهای روشن و قرمز.زیر پوزه اش سفید است. طول بدنش بین ۵۰ تا ۶۰ سانتیمتر است و طول دمش بین ۲۲ تا ۳۵ سانتیمتر و پشتشان شدیدا سفید مایل به قرمز هست.این روباه میتواند با استفاده از پنجههایش ار درخت بالا برود. محل سکونت [ویرایش]این روباه در دشتها زندگی میکند و مختص آسیای میانه و شمال شرقی آسیا است.در این قاره در کشورهای ایران، افغانستان، ترکمنستان، مغولستان، شمال شرقی چین، هندوستان، ازبکستان و پاکستان زیست میکند. تغذیه [ویرایش]این حیوانات تقریبا همه چیز خوار هستند و تغذیه آنها را حیوانات کوچک ٬ پرندگان ٬ خزندگان ٬ حشرات و گیاهان تشکیل میدهند.حتی از لاشه حیوانات و پس مانده غذاها نیز تغذیه میکنند. ![]()
روباه ترکمنی در باغ وحش برلین
تولید مثل [ویرایش]زمان جفت گیری این حیوان در اواسط زمستان میباشد.طول دوره بارداری حیوان ماده ۸ هفته است و بین ۲ تا ۶ توله به دنیا میآورد.تولهها در ۹ و ۱۰ ماهگی قادر به تولید مثل میباشند و درسال دوم زندگی جفت گیری میکنند.روباه ترکمنی ۳ تا ۱۲ سال بسته به شرایط زندگی عمر میکند. عادات [ویرایش]این روباه در مقایسه با سایر روباهها بسیار اجتماعی تر است و در لانههایش مشترک در گروهای کوچک زندگی میکند.این حیوان زندگی در صحرا را ترجیح میدهد و برای پیدا کردن محیط زندگی خود صحرا را قدم به قدم میکاود.این روباه توانایی راه رفتن روی برف را ندارد و رانشهای بزرگ برف باعث کشته شدن بسیاری از این روباهها شده است.آب بسیار کم مینوشد و در نتیجه زندگی در صحرا و کم آبی برایش مشکل نمیآفریند و مانند سایر سگسانان اضافی شکارش را دفن میکند. ![]()
روباه جانوری از تیرهٔ سگسانان است. روباه تقریباً در همه جای دنیا زندگی میکند. روباه در نواحی قطبی در جلگههای بی درخت شمال ودور نیز به سر میبرد. در سراسر دنیا روباها به رنگهای مختلف دیده میشوند. در بیابانهای آفریقا و در خاورمیانه در کویرها ودر دشتهای خشک نیز روبا زندگی میکند. روباه سرخ در اروپا، آفریقا، ودر آسیا و آمریکای شمالی به سر میبرند. همه روباهان سرخ، سرخ نیستند. روباه به رنگهای گوناگون [ویرایش]روباه به رنگهای گوناگونی از سرخ پدیده طلائی تا قهوهای شدید میباشند. برخی از روباهان موی سیاه خالص دارند. روباه سرخ ممکن است آنرا روباه نقرهای نامید. خطوط پوشش سرخ با خطوط سیاه روی پشت وشانه اش دارد. روباها در بعضی جاهای دنیا گاه وقتی در معرض خطر هستند از جانب شکارچیان. چون شکارچیان گاهی روباها را برای پوست پر موونرمش بدام میاندازند وشکار میکنند. همچنین در بعضی جاها روباهان را نیز برای پوستشان پرورش میدهند. پوشش روباه نقرهای مخصوصاً بواسطهٔ پوستش با ارزش است. روباهان قطبی میتوانند رنگ سفید یا آبی داشته باشند. هر دونوع بواسطهٔ تغییر فصلهای سال تغییر میکنند. شبیه زمین اطراف آنها، روباه سفید در تابستان به رنگ قهوهای در میآید وبه رنگ محیط اطراف خود در میآید. روباه آبی رنگ، رنگش از آبی روشن تا آبی خاکستری وتا رنگ تیره تر در تا بستان در میآید. زیرا در نواحی بیابانی روباهان دیگر برنگهای محیط اطراف خود که خیلی متفاوت است، تا علفزارها وبیشههای بی درخت، پشتخهها، ومیان صخره به سر میبرند. مثلاً روباه خاکستری تقریباً درمیان صخرهها وبرگهای سایه دار جنگلها ظاهر میشود. روباه یک حیوان بسیار باهوش و در عین حال زیرک است. در مناطق جنوب ایران بخصوص کره بند بوشهر بنام توره و یا تاته توره و همچنین روهه نیز نامیده میشود انواع روباه [ویرایش]روباه در فرهنگ [ویرایش]در فرهنگ و ادبیات ایرانی، روباه به مکاری و حقه بازی معروف است. زیستگاه [ویرایش]در جنگلها وکشتزارها زندگی میکند. جنگلها جای خوب وامنی برای لانه سازی روباهان است. تغذیه [ویرایش]روباه حیوان همه چیز خواری است و بیشتر جوندگان، پرندگان و حشرات را شکار میکنند. در مواقعی که غذا کمبود باشد به لاشه خواری هم روی میآورند. همچنین میتوانند از میوههای گوشتی و دانهها تغذیه کنند. نگارخانه [ویرایش]
|
جوجهتیغی[۱] | |
---|---|
![]() |
|
جوجهتیغی اروپایی | |
طبقهبندی علمی | |
فرمانرو: | جانوران |
شاخه: | طنابداران |
رده: | پستانداران |
راسته: | Erinaceomorpha |
تیره: | Erinaceidae |
زیرخانواده: | Erinaceinae G. Fischer٬ ۱۸۱۴ |
Genera | |
جوجهتیغی (علمی: از خانوادهٔ Erinaceidae) جانور کوچکی از دسته پستانداران است. جوجه تیغی را نباید با خارپُشت (تشی) که از خانوادهٔ دیگری است اشتباه گرفت. جوجهتیغی کوچکتر و همه چیز خوار و از راسته حشره خوارها است (نام انگلیسی:hedgehog ) و خارپُشت از لحاظ جثه بزرگتر بوده وجونده (نام انگلیسی:porcupine)( خارپشت کوهی -تشی) میباشد . این دو جانور جزء یک خانواده نبوده و کاملا با هم متفاوتند اما در فارسی عامیانه هر دو به یک نام خوانده میشوند. اولی در آمریکا واسترالیا به صورت بومی وجود ندارد و دومی در سراسر دنیا پراکنده است.
جوجهتیغی تقریباً در تمام مناطق دنیا موجود است، همچنین در ایران و بهویژه در مناطق گرمسیر به ویژه استان هرمزگان زیاد است وبه گویش محلی هرمزگانی به آن زُزُه میگویند، این جانور بهوسیلهٔ خارهای که برپشتش قرار دارد از خود دفاع میکند. البته نوع دیگر نیز تقریباً شبیه به جوجهتیغی در منطقهٔ جنوب ایران وجود دارد أما از جوجهتیغی بزرگتر است همچنین از ناحیه شکل نیز با جوجهتیغی اختلاف واضحی دارد، و خار پشتش از خار پشت جوجهتیغی بلندتر است، در مناطق هرمزگان به این جانور شُوگـَرد (شَب گَرد) میگویند كه همان ( تشی) أست. به طور کلی هنگام احساس خطرحیواناتی که جثه کوچک دارند فرار میکنند .بیشتر آنها خود را به صورت گلوله در میآورند بعضی با پرتاب کردن خارهایی از پشتشان به سوی مهاجم از خود دفاع و حمایت میکنند. بر خلاف باور عمومی تیغ این جانور سمی نیست.
جوجه تیغی در انگلیسی به hedgehog خوانده میشود که از دو کلمه hedge و hog تشکیل شده است. اولی به معنای خار و دومی به معنای خوک است. دلیل استفاده از نام خوک در اسم جوجه تیغی، تشابه شکل جمجمه جوجه تیغی با جمجمه خوک است. طول تقریبی و متوسط جوجهتیغی در حدود ۱۹ سانتیمتر است، و طول دُمَش در حدود ۲٫۵ سانتیمر است، خار پشتش سیاه، و در نهایت به رنگ سفید کمی مایل به خاکی منتهی میشود. اما رنگ شکمش سفید همراه با رنگ خاکی مانند است. جلو صورتش از موهای سفید و بیج پوشیدهاست. «جوجهتیغی گوش دراز» یکی از کوچکترین جوجهتیغیها است که در مناطق شبه صحراوی زندگی میکند. از این نوع جوجهتیغی در شبه جزیره عربستان زیاد وجود دارد. گوشهای درازش در ایجاد اماکن وجود دشمن باشنیدن صدا از اماکن دور به او کمک میکند، همچنین حس شامه قوی دارد و میتواند از نقاط متفاوت قربانی خود را تشخیص دهد .
سالی یک بار میزاید، به بچه اش شیر میدهد، سرش کوچک است و گردن ندارد، بینی أش کمی دراز است، پاهایش کوتاه و تمام بدنش از خار پوشیدهاست . هروقت احساس خطر کرد مانند یک توپ خاردار جَمع (گِرد) یا (گلوله) میشود . جوجهتیغیها معمولاً به دلیل وجود این تیغها برپشتشان بیباکند زیرا اگر با خطری روبهرو شدند میتوانند به شکل یک گلوله خارداری درآیند، و معمولاً دشمنان طبیعی(جغد-روباه- گرگ- راسو) به آنها کاری ندارند اما بیشتر جوجهتیغیها روی جادهها که خارهایشان در برابر اتومبیلها حفاظی به حساب نمیآیند کشته میشوند .
در زمستان میخوابند، و در بهار برمی خیزند . در پائیز به جفتگیری و زاد و ولد میپردازند. بیشتر در شبهای مهتابی ظاهر میشوند .
جوجهتیغیها در طول روز میخوابند، عصرها در جستجوی غذا به بیرون میروند، حتی گاهی تا نیم فرسنگ از پی غذا راه طی میکنند. آنها از حشرات، حلزونها، لیسه، لارو حشرات و به ندرت قورباغه و مارمولک، « تخم پرندگان»، « میوه جات»، « مار»، « کرم ها»، موش، صمغ درختان و سبزیجات صحرایی، تغذیه میکنند. جوجهتیغیها غذای خود را عمدتاً به کمک حس بویایی مییابند. جوجهتیغیها در مقایسه با اندازه جثه شان زیاد غذا میخورند. در سرمای زمستان هنگامی که غذای دیگر به وفور در دسترس نیست زمستانخوابی میکنند و از ذخیره چربی که در فصل فراوانی غذا ذخیره کردهاند استفاده میکنند.
زیستگاه و قلمرو و محیط بیابانهای شنی، درههای کوهستانی، دشتها، پشتخههای سنگلاخی، مناطق خاکی ونرم که دارای درختچه باشد. این جانور لانهأش در زیر زمین میسازد.
جوجهتیغی عاشق آب وهوای لطیف و آزاد است، بنابراین هنگام ساختن لانه زیر زمین دو درب به آن میسازد، یکی رو به سمت شمال و دیگری رو به سمت جنوب، بطوریکه هروقت باد از سوی شمال باشد به درون لانه وارد شود و از درب جنوبی خارج شود، همچنین اگر هوای جنوبی باشد از سمت شمال خارج گردد، به این صورت لانهأش همیشه خنک نگه میدارد. بیشتر در شبهای مهتابی و زیر نور ماه به دنبال غذا میرود.
جوجهتیغی معمولاً از آغاز ماه ژوئیه تا اواخر ماه سپتامبر زاد و ولد میکنند. ماده از ۳ تا ۶ بچه میگذارد بعد از مدت بارداری (حَمل) که در حدود ۴۰ روز میباشد. ماده سالی یک بار میزاید. بچهها بعد از ولادت خار به پشت ندارند و لخت و کور هستند، بعد ۷ روز چشم باز میکنند، و بعد ۲۱ روز میتوانند غذا بخورند. خار پشتش در برابر حیوانات دیگر مانند روباه٬ سگ و شغال از آن حمایت میکند. جوجهتیغی حیوانی لیلی است، در روزها میخوابد، و فقط در شب از لانه خارج میشود.
از جوجه تیغی هم به عنوان حیوان خانگی هم در بعضی فرهنگها به عنوان غذا استفاده میشود.(به عنوان مثال در مصر به عنوان غذا به مصرف میرسیده است)اما مهمترین استفاده ای که میتوان از جوجه تیغی کرد در کنترل آفات درکشاورزی است به طوریکه هر عدد جوجه تیغی قادر است 200 گرم حشره را در هر شب خورده و بدین طریق به کنترل آفات و حشرات در کشاورزی کمک کند.
گاوسانان | |
---|---|
![]() |
|
یک ایمپالا در باغوحشی در اسپانیا | |
طبقهبندی علمی | |
فرمانرو: | جانوران |
شاخه: | طنابداران |
زیرشاخه: | مهرهداران |
رده: | پستانداران |
راسته: | جفتسمان |
زیرراسته: | نشخوارکنندگان |
تیره: | گاوسانان گری، ۱۸۲۱ |
گاوسانان تیرهای از پستانداران دارای سم جفتوار هستند که شامل نزدیک به ۱۴۰ گونه میشوند. از ویژگیهای این گروه از جانوران وجود شاخ ساخته شده از کراتین بر روی سر نرها است.
اعضای خانواده گاوسانان در بیشتر مناطق زمین یافت میشوند. آنها بومی آسیا، آفریقا، اروپا، و آمریکای شمالی هستند و شامل جانورانی چون گاومیش آمریکایی، گاومیش آفریقایی، گاومیش، آهو، غزال، گوسفند، بز، و گاو اهلی میشوند.
گاومیش | |
---|---|
یک گاومیش در تایلند | |
وضعیت بقا | |
اهلیشده
|
|
طبقهبندی علمی | |
فرمانرو: | جانوران |
شاخه: | طنابداران |
رده: | پستانداران |
راسته: | جفتسمان |
تیره: | Bovidae |
زیرخانواده: | گاویان |
تبار: | Bovini |
سرده: | Bubalus |
گونه: | B. bubalis |
نام علمی | |
Bubalus bubalis (Linnaeus, 1758) |
|
زیرگونهها | |
|
گاومیش (Bubalus bubalis) پستانداری از خانواده گاویان است.
طبق آمار فائو در سال ۲۰۰۰ تعداد گاومیش جهان ۱۵۸ میلیون راس بود که حدود ۱۵۳ میلیون آن در قاره آسیا و بقیه در سایر نقاط دنیا زندگی میکنند. گاومیش در بسیاری از کشورهای جهان یافت میشود ولی مهمترین محل پرورش آن قاره آسیا و بخصوص شبه قاره هند است. گاومیش در اقتصاد بسیاری از کشورها جایگاه ویژهای دارد و تعداد و پراکندگی جغرافیایی آن هر سال در حال افزایش است از این حیوان برای شخم زدن مزارع بارکش حمل و نقل کارهایی مانند آن استفاده میشود. در ایتالیا بیش از ۱۰۰ هزار گاومیش شیرده وجود دارد که در مجتمعهای صنعتی نگهداری میشود. پنیر موزارلا از شیر این حیوان تهیه میشود.
طبق آمار سال ۱۳۸۸ جمعیت گاومیش در ایران ۴۵۹ هزار راس بوده است. (برآورد جهت گاومیش ایران سال ۱۳۸۸)[۱]
الف) گاومیش باتلاقی
دارای قدرت و توان بیشتری برای تحمل شرایط سخت میباشد علاقه زیادی به آب تنی و توقف در آب دارد و آب گلآلود را ترجیح میدهند.
در این تیپ وزن بدن به طور متوسط در ماده ۴۰۰ و در جنس نر به ۵۰۰ کیلوگرم یا بیشتر میرسد. از نظر ژنتیکی گاومیشهای این تیپ ۴۸ کروموزونی (۴۸ = n2) هستند رنگ اغلب سیاه است و نوار کم رنگی در ناحیه گردن بالای سینه دارد ولی رنگ قهوهای هم دیده میشود.
ب) گاومیش رودخانهای
این گروه از گاومیشها آبتنی در آبهای جاری و شفاف را دوست دارند و بیشتر در خاورمیانه پرورش داده میشوند. رنگ غالباً سیاه گاهی همراه با لکههای سفید در نقاط گوناگون بدن، در این تیپ رنگ خاکستری و قهوهای و بندرت سفید هم دیده میشود. وزن در جنس نر ۳۰۰ تا۷۰۰ کیلوگرم و در جنس ماده ۲۵۰ تا ۶۵۰ است.
۱- دستگاه گوارشی
گاومیش نیز مانند گاو چهار معدهای و نشخوار کنندهاست. ساختمان دستگاه گوارشی آن به جز در قسمت زبان و کبد به گاو شبیهاست. زبان گاو میش کوتاه تر و پهن تر و پرزهای روی زبان نیز کوتاه تر و نرم تر است در نتیجه زبان گاومیش هنگام لمس کردن صاف تر و نرم تر احساس میشود. کبد گاومیش بزرگتر، گردتر، ضخیمتر از کبد گاو و لب پایینی آن مانند کبد گوسفند هرمی شکل است.
با آنکه دستگاه گوارشی گاومیش و گاو تقریباً شبیهاست دستگاه گوارشی گاومیش از نظر فیزیولوژیکی کارآمدتر است زیرا حجم و چین خوردگیهای آن بیشتر از گاو است.
بررسیها نشان دادهاست تعداد و تراکم پزرهای شکمبه نگاری در گاومیش بیش از گاو است و نوع و تعداد میکروارگانیزمهای موجود در شکمبه این حیوان با گاو تفاوت دارد و به همین دلیل گاومیش غذاهای فیبری را بهتر هضم میکند.
۲ـ دستگاه تولید مثل
اندامهای تولید مثل در گاومیش نر شبیه گاو نر است با این تفاوت که کیسه بیضه و بیضهها و gland penis گاومیش از گاو بسیار کوچکتر است. تعداد کوتیلدونهای رحم گاومیش کمتر ولی رحم بزرگتر است و قوام بیشتری دارد.
ضخامت پوست گاومیش دو برابر پوست گاو است و با افزایش سن بر ضخامت پوست افزوده میشود.
الف ـ بلوغ جنسی در گاومیش نر و ماده بر اساس نژاد و نوع مدیریت ۲ تا ۳ سال است.
ب ـ سیکل جنسی ۱۹ تا ۲۸ روز با طول مدت حدود یک روز است.
دوره آبستنی در گاومیش باتلاقی ۳۲۵ تا ۳۳۰ روز و در گاومیش رودخانهای ۳۰۰ تا۳۲۰ روز است. فاصله مطلوب بین دو زایمان متوالی ۱۲ تا ۱۳ ماه است. دوره شیردهی گاومیش در حدود ۳۰۰ روز است.
زایمان در گاومیش کاملاً شبیه زایمان گاو است با این تفاوت که در ۹۰ درصد از موارد زایمان در گاومیش به صورت ایستادهاست.
گاومیش نر در دو سالگی آماده جفتگیری است و تا ۶ ـ۷ سال میتواند از آن بهره گرفت.
امروزه تلقیح مصنوعی در گاومیش به طور گستردهای استفاده میشود بخصوص در مر اکز صنعتی. آمیزش گاو و گاومیش به دلیل ژنتیکی امکان پذیر نیست زیرا گاومیش ۴۸ تا ۵۰ کروموزومی است درصورتی که گاو ۶۰ کروموزوم دارد.
بیشتر جمعیت گاومیشهای دنیا در آب و هوای گرمسیری و نیمه گرمسیری متمرکز شدهاند و تعداد کمی از آنها در آب و هوای سرد آسیا و اروپا زندگی میکنند. مطالعات تازهتر حاکی از آن است که به رغم سازش و عادت پذیری این حیوانات با آب و هوای گرمسیری و نیمه گرمسیری به خوبی خود را با مناطق سرد آسیا و اروپا سازگار میکند.
گاومیش علاقه زیادی به آبتنی در استخر، رودخانه و گودالهای آب دارد و معمولاً پس از مدتی چرا خود را به آب میرساند و در آن غوطه ور میشود.
گاومیش برای فرار از حشرات موذی نیز به آب پناه میبرد و با آغشته کردن سطح بدن به گل و لای خود را از آسیب آفتاب و حشرات گزنده در امان نگه میدارد. محققان بر این باورند که در صورتی که دام به طریقی خنک شود آبتنی کردن برای آن ضرورت حیاتی ندارد.
تحمل گاومیش در برابر گرمای شدید و نور مستقیم آفتاب کم است و تابش مستقیم خورشید آنها را کاملاً آشفته و پریشان میکند. تغییرات شدید و ناگهانی دمای محیط نیز بر حیوان آثار ناگواری دارد و ممکن است به بیماری پنومونی (ذات الریه) و حتی مرگ منجر شود. بنابراین هنگام طراحی نگهداری گاومیش باید بر این موضوع توجه کرد و از هر راهی که امکان دارد از تغییر شدید آب و هوای محیط بر حیوان جلوگیری کرد تا به تدریج با هوای جدید سازگار شود.
گاومیش با گاو در چرا رقیب نمیباشد چون گاو انتخابی عمل میکند در صورتی که گاومیش همه نوع علفی را میخورد. پس این دو نوع دام تکمیل کننده هم هستند گاومیش حیوانی پر خور است و مناطق نیمه گرمسیری و مرطوب برایش مناسب است.
با آن که ظاهر گاومیش خشن و زمخت است خوی بسیار آرامی دارد و براحتی میتوان آن را کنترل کرد. گاومیش نسبت به رنگ قرمز حساسیت دارد و معمولاً به دوشش یک نفر عادت میکند.
گاومیش نر بالغ بسیار شرور و خطرناک است و کنترل آن سخت و غالباً غیر ممکن است که برای مهار کردن آن را اخته میکنند یا با قرار دادن حلقه در بینی مهار میکنند.
گاومیش بر خلاف گاو توانایی لگدپرانی به طرفین را ندارد و همچنین مانند گاو به آسانی آشفته یا پریشان نمیگردد. طبیعت آرام تحمل و پایداری گاومیش در انجام دادن کارهای سنگین این حیوان را به کلید و راهگشای اقتصادی روستایی کشورهای آسیایی تبدیل کردهاست.
گاومیش بطور متوسط روزانه ۵/۶ لیتر شیر تولید میکند در حال حاضر رکوردهای شیر گاومیشهای ایران در مرکز اصلاح نژاد دام کشور در کرج متوسط تولید kg ۱۲۰۰ در یک دوره شیر دهی ۲۰۰ روز را نشان میدهد.
یکی از صفات بارز و برجسته گاومیش تغذیه آن از علوفه خشبی و به مقدار زیاد است و از این نظر بر گاو برتری دارد زیرا اولاً دستگاه گوارشی گاومیش از گاو حجیمتر و ثانیاً چین خوردگیهای آن بیشتر است. ثالثاً میکروارگانیسمهای شکمبه گاومیش از لحاظ تعداد و تنوع از گاو گسترده ترند.
با توجه به آن که گاومیش را هم بصورت سنتی و هم صنعتی نگه داری میکنند سیستمهای متفاوتی برای تغذیه به آنها طراحی شده که عبارتاند از:
۱ ـ سیستم تغذیه گسترده
در این سیستم گاومیش در مزارع مرتفع باتلاق مرداب و... تغذیه میکند معمولاً خود به دنبال غذا میرود در صورتی که مراتع خوب و سرسبز باشد در عرض دو تا چهار ساعت چریدن شکمبه خود را پر میکند.
۲ ـ سیستم تغذیه متمرکز
در این سیستم تغذیه دام در محوطه دامداری صورت میگیرد و در جایی کاربرد دارد که مزرعه، مرتع یا چراگاه در دسترس نباشد.
۳ـ سیستم تغذیه نیمه متمرکز
این سیستم آمیزهای از دو سیستم قبلی میباشد و مهمترین خوراک دام علوفه باقی مانده مزارع است که با مقادیر متفاوتی از غلات و دانههای روغنی تکمیل شدهاست.
شیر: گاومیش حدود ۶/۵٪ از کل شیر جهان را تامین میکند. شیر گاومیش از نظر چربی از شیر گاو غنیتر و دارای ماده خشک کمتر و بین میزان درصد لاکتوز با شیر گاو متفاوت زیادی نسبت املاح شیر گاومیش و پروتئین شیر گاومیش از شیر گاو بیشتر است.
گوشت: درصد گوشت و لاشه گاومیش به علت داشتن شکمبه حجیم و بزرگ، سر توپر و سنگین، درصد استخوان بیشتر، درصد چربی بیشتر در لاشه و کپل نسبتاً کم رشد و ضعیف و پوست ضخیم کمتر از درصد گوشت و لاشه گاو گوشتی است.
پوست: گاومیش پوستی ضخیم دارد برای تهیه دستکش چرمی ضخیم و تسمههای چرمی، زیره کفش، زین اسب و چرم ضد آب استفاده میشود.
ضخامت موی گاومیش دو برابر گاو است و برای تهیه برس و قلم مو استفاده میشود.
تراکم مو در گاومیش نسبت به گاو کمتر است و با افزایش سن تراکم آن کمتر نیز میشود.
شاخ: برای تهیه دکمه شانه، دسته چاقو و چتر و عصا، آلات موسیقی و وسایل تزئینی استفاده میشود. در هندوستان در صنایع دستی استفاده میشود.
فضولات: کود گاومیش از بهترین کودها برای حاصلخیزی زمینهای زراعی و به ویژه پرورش قارچ است. در برخی روستاها از فضولات گاومیش برای تولید گرما به عنوان ماده سوختی استفاده میشود.
نیروی کار: در بسیاری از نقاط دنیا ماشین جای گزین خوبی برای دام نیست و حتی غیر اقتصادی است و در این صورت گاومیش برای شخمزنی و باربری استفاده میشود.
تب برفکی ـ طاعون ـ شاربن علامتی ـ سل ـ بروسلوز ـ آبله ـ اسهال ویروسی گاو فاسیولوز ـ ننیازین ـ سارکوسیت ـ تیلریوز ـ بابزیوز ـ کوکسیدیوز و بیماریهای انگلی ناشی از بند پایان مانند جرب ـ کنه ـ شپش ـ ورم پستان و غیره