حیوانات و بقا
شعبه 6 وبلاگ یونان
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
گربه دمکوتاه (به انگلیسی: Bobcat) با نام علمی Lynx rufus نوعی گربهسان از سردهٔ سیاهگوشان است. زیستگاه گربههای دمکوتاه جنگلها، درختزارهای باز و بیشهزارها، دشتها و کوهستانها در بخشهایی از آمریکای شمالی زیست میکند.
![]()
گربهٔ چکمهپوش (به انگلیسی: Puss in Boots) یک پویانمایی رایانهای است که توسط استودیوی شرکت دریمورکز و به کارگردانی کریس میلر ساخته شدهاست. این پویانمایی در تاریخ ۴ نوامبر ۲۰۱۱ اکران عمومی میشود. شخصیت اصلی این سریال گربهٔ چکمهپوشی است که در مجموعه فیلمهای شرک ظاهر شده بود و زندگی او قبل دوستی با شرک را نشان میدهد. آنتونیو باندراس به جای این گربه صحبت میکند. داستان پویا نمایی [ویرایش]ماجرا از زمانی شروع می شود که بچه گربه ای سر راهی توسط مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست شهر سنت ریکاردو پیدا شده و بزرگ می شود. این بچه گربه در این مرکز با یک تخم مرغ به نام هامتی الکساندر دامتی آشنا می شود و با یکدیگر پیمان برادری می بندند. از همان کودکی آن دو در جستجوی لوبیای سحر آمیز بودند و برای بدست آوردن آن دست به هر کاری از جمله سرقت های کوچک و سر انجام بزهکاری می زدند. بارها به توسط فرمانده نگهبانان شهر دستگیر شدند ولی به علت کم سن و سال بودن آزاد می شدند. در طی حادثه ای گربه جان مادر فرمانده را نجات می دهد و به عنوان قهرمان شهر از دست فرمانده مدال و از دست نامادری اش یک جفت چکمه چرمی جایزه می گیرد. از آن به بعد به عنوان گربه چکمه پوش شناخته می شود ولی سرتوشت هامتی چیز دیگری است. او بارها دستگیر و به زندان می رود. یک بار با پادرمیانی گربه چکمه پوش از زندان آزاد می شود ولی تخم مرغ طی دسیسه ای از گربه برای اجرای نقشه سرقت از بانک سنت ریکاردو سوئ استفاده می کند. بعد از آن است که گربه به عنوان متهم تحت تعقیب قرار می گیردو تمام افتخارهای قبلی خود را ازدست می دهد. بعد از گذشت 7 سال که معادل 35 سال گربه ای است! گربه به صورت مخفیانه به زادگاهش باز می گردد و متوجه می شود که لوبیاهای سحر آمیز در تصرف زوجی به نام جک و جیل است. در طی اقدام برای ربایش دانه های لوبیای سحر آمیز، با گربه ماده ای به نام کیتی پنجه طلا آشنا می شود و همراه با هامتی تخم مرغ موفق به ربودن دانه های لوبیا و کاشت آنها در مکان مورد نظر می شوند. ساقه های لوبیا بسرعت رشد کرده و از ابر ها می گذرند و این سه را با خود به بالای ابرها می برند. در آنجا به قصر غولها وارد می شوند و با نگهبان تخم های طلا (سایه مرگ) که یک غاز ماده بسیار بزرگ است برخورد می کنند. جوجه غاز کوچکی را می بینند که تخم طلا می گذارد. جوجه را با خود برداشته و فرار می کنند. از ساقه لوبیا پایین می پرند و آن را قطع می کنند ولی سایه مرگ بدنبال آنان می آید. هامتی به میان اهالی سنت ریکاردو رفته با توزیع طلای مجانی بین اهالی برای خود کسب محبوبیت می کند و سبب می شود گربه بدام ماموران بیفتد. در زندان گربه با پیرمردی ریش سپید هم سلول می شود و از او می شنود که سایه مرگ خون تمام اهالی را خواهد ریخت لذا از زندان می گریزد تا جان اهالی را نجات دهد. در طی تعقیب و گریزی که انجام می دهد هامتی را با خود همراه کرده جوجه را به غاز بزرگ تحویل می دهند و خطر سایه مرگ را مرتفع می کنند ولی هامتی از پل سقوط می کند و می شکند و معلوم می شود که هامتی در اصل یک تخم طلا بوده است! ![]()
گربهٔ دشتی یا گربهٔ وحشی عضوی از خانوادهٔ گربهسانان، سردهٔ گربهها است که در غرب آسیا و قسمتهایی از اروپا و آفریقا زندگی میکند. گربه وحشی از پستانداران و پرندگان کوچک تغذیه میکند و در محیطهای مختلفی از جمله مراتع بیدرخت تا جنگلهای انبوه توانایی زندگی دارد. ![]()
آشناترین عضو این خانواده، گربه اهلی است که پیرامون یازده هزار و پانصد سال پیش به زندگی در کنار انسان خو گرفت و خود را اهلی کرد. نیای وحشی گربه اهلی، گربه دشتی نام دارد که هنوز در آفریقا و آسیای غربی زندگی میکند ولی ویرانی زیستگاه، منطقه پراکندگی این گربهها را محدود کردهاست. رابط شماری که در زبان فارسی برای گربهسانان بکار میرود قلاده است. برای نمونه گفته میشود «سه قلاده یوزپلنگ». [ویرایش] طبقهبندی
![]() تاریخچهگربه برمه ای ( به معنی خوش یمن، زیبا و باشکوه ) نژادی از گربه های اهلیست که به دو شاخه ی : برمه ی امریکایی و برمه ی انگلیسی تقسیم میشوند که نباید آنها را با " گربه ی مقدس برمه " اشتباه گرفت . ونگ مائو ( به انگلیسی :Wong Mau )٫جد گربه برمه ای، گربه ماده قهوه ای کوچکی بود که اولین بار در غرب مشاهده شد و او را به این نام می شناختند. سپس در سال ۱۹۳۰ وی را به آمریکا بردند و به علت آنکه در آن زمان هیچ گربه نر هم نژادی وجود نداشت تصمیم گرفته شد تا نری تقریباً شبیه به آن، از نژاد سیل پُینت سیامی (به انگلیسی:Seal Point Siamese) انتخاب شود. نتیجه بچه هایی بود که شباهت زیادی به نژاد تونکینس (Tonkinese) داشتند. سپس بچه گربه ای که به رنگ قهوه ای تیره بود و شباهت بیشتری به مادرش داشت، به قصد جفتگیری مجدد با والده اش انتخاب شد و حاصل نژاد گربه برمه ای امروزی شد. این نژاد تا سال ۱۹۸۴ در بریتانیا شناخته شده نبود و اگرچه امروزه نیز به اندازه نژاد سیامی شهرت ندارد اما هوش فراوان و خصوصیات رفتاری، وی را به گربه ای محبوب در سراسر ایالات متحده و انگلستان تبدیل کرده است. بیشتر رجیستری های گربه تفاوتی بین این دو شاخه ی برمه قائل نمیشوند، اما به طور رسمی گربه هایی که توسط پرورشدهندگان انگلیسی به وجود آمده اند را برمه ی اروپایی مینامند . [ویرایش] ویژگی های ظاهریاندازه جثه در تمام برمه ها مشابه است. دارای جثه متوسط، عضلانی و محکم می باشد. نباید به تو پری و سنگینی نژاد انگلیسی و نه به باریکی و کشیدگی نژاد سیامی باشد. جمجمه و پوزه گرد و گوشها به اندازه متوسط و با فاصله معین نسبت به یکدیگر قرار دارند. بینی دارای قوس و چانه خوش فرم و قدرتمند می باشد. چشمها بادامی شکل و رنگ قابل قبول برای آن، رنگهای طیف زرد می باشند ( در انگلستان رنگ سبز و زرد نیز مورد قبول داوران است). طول دم به طور برعکس تا شانه حیوان می رسد. در هر رنگی اعم از آبی، قرمز، شکلاتی، کرم و قهوه ای تیزه یافت می شود و رنگها در قسمت صورت و پاها تیره تر می باشند. گربه های برمه ای در اصل دارای رنگ قهوه ای میباشند، اما در تکثیر های بعدی طیف گسترده ای از رنگها به وجود آمده است .شرکت های مختلف، قوانین متفاوتی برای پذیرفتن رنگهای گربه ی برمه ای دارند . [ویرایش] خلق و خواین نژاد جذاب و آرام، خوش برخورد، افسونگر و فریبنده است. در گذشته به علت وفاداری زیاد و خصلت باز آوری اشیاء برای صاحبش لقب گربه سگی را بر او نهادند. خصوصیات رفتاری گربه برمه ای شباهت زیادی به سیامی ها دارد اما صدای آن در مقایسه با نژاد سیامی نازکتر می باشد. گربه های برمه ای به رفتار دوستانه و خوش مشرب بودن با انسان ها شهرت دارند و دارای هوش بسیار زیادی میباشند .آنها همچنین بسیار پر سر و صدا هستند و بیشتر اوقات مشغول صدا زدن صاحب خود میباشند . ![]()
گربه سیامی یکی از نژاد های گربه شناخته شده از خاور دور میباشند . خاستگاه این گربه البته نامشخص است اما این اعتقاد وجود دارد که آنها متعلق به کشور های آسیای جنوب شرقی میباشند . یکی از کشورهایی که زادگاه این گربه محسوب میشود تایلند است که در آنجا به سیامی ها "Wichien-maat " به معنی " جواهر ماه " گفته میشود . در قرن ۲۰ ام سیامی به یکی از محبوب ترین نژادها در اروپا و آمریکای شمالی تبدیل شد. [ویرایش] نگارخانه![]() گربه بنگال یک نژاد نسبتاً جدید دورگهاست که از آمیزش گربهٔ اهلی و گربه پلنگی آسیایی ایجاد شدهاست. گربهٔ بنگال دارای مشخصات ظاهری وحشی بسیاری میباشد، مانند: خالهای بزرگ، ماهیچههای پشت بازو و ران، شکم سایه روشن و ریخت کلی بدنش که یادآور گربه پلنگی آسیایی است. بدن این نوع گربه ساختار عضلانی قوی و استخوانهای سفت و محکم داشته، پنجهها بزرگ و دایرهای شکل بوده و پاهای عقبی از پاهای جلو بلندتر است.[۱] گربههای بنگال ساختار بدنی گربه پلنگی را با خلق و خوی اهلی یک گربهٔ خانگی دارا میباشند. گربه بنگال بسیار فعال بوده و علاقه زیادی به بالا رفتن از درخت و در و دیوار دارد. نام گربه بنگال برای این جانور برگرفته از نام علمی گربه پلنگی آسیایی (Prionailurus bengalensis)، یک گربهسان وحشی بومی شرق آسیا میباشد. این گربه اندازهای تقریبا مشابه با گربه اهلی اما کمی لاغرتر و بدنی کشیدهتر دارد. ![]() گربه ایرانی(به انگلیسی: Persian cat) یکی از کهنترین و مشهورترین نژادهای گربه است. گربههای مو بلند از حدود سدهٔ ۱۶ میلادی و حتی زودتر از آن در کشور ایران دیده شدهاند. این گربهها در سال ۱۶۲۰ توسط پییترو دلا ول به ایتالیا و فرانسه و پس از آن به انگلستان وارد شدند. گربهٔ ایرانی یکی از نمادهای فرهنگی ایران در بین جهانیان است اما در بین مردم ایران معاصر کمتر شناخته شده است.
نام [ویرایش]گربه ایرانی در سطح جهانی با نام Persian Cat (یا نامهای معادل آن در دیگر زبانها) شناخته شدهاست. این نام اشاره به نام تاریخی ایران در زبانهای خارجی (Persia و نظایر آن) دارد. همچنین در انگلستان این گربه مو بلند یا موبلند ایرانی نامیده میشود. محبوبیت [ویرایش]![]()
در ایالات متحده، گربههای ایرانی، محبوبترین نوع گربه برای دوستداران نگهداری گربهاست.
تصاویر گربههای ایرانی در بسیاری از کتابهای علمی و تاریخی، نقاشیها، عکسها و حتی تمبرهای باخترزمین دیده میشود. در ایالات متحده، گربههای ایرانی، محبوبترین نوع گربه برای دوستداران نگهداری گربهاست. حتی تمبرهای پستی فراوانی در این کشور با تصویر گربههای ایرانی به چاپ رسیده، همچنین در روسیه، مجارستان، کنگو، جمهوری آذربایجان، جمهوری چک و...[۱] آرم موزه الماس در آمستردام هم یک گربه ایرانی سپید است که تاجی از الماس بر سر گذاشتهاست. در بریتانیا اما روند محبوبیت گربه ایرانی به مرور پایین آمده و از رتبه نخست در سال ۱۹۸۸ به رتبه پنجم در سال ۲۰۰۸ رسیدهاست. این دادهها البته مربوط به گربههای ثبت شده و شناسنامهدار هستند. در خود ایران ولی کمتر کسی از شهرت جهانی گربههای ایرانی با خبر است. حتی عبارت Persian Cats در هیچیک از کتابهای درس زبان انگلیسی مدارس دیده نمیشود و این عبارت که در فرهنگ و دانشنامههای جهان ثبت شده، در داخل ایران برای بسیاری ناآشناست.[۲] ویژگیها [ویرایش]هیچ گربه وحشی مو بلندی وجود ندارد و بهگونهای ویژه، این یک جهش ژنتیکی در گربههای اهلی معمولی است که تحت تاثیر آب و هوای سرد ایران در نسلهای بعد پایدار شدهاست. در گذشته تصور میشد این گربه از نسل گربههای وحشی آفریقایی باشد اما این نظریه امروزه رد شدهاست. البته ظاهر کنونی این گربه حاصل صدها سال نژاد پروری اروپاییان است. در واقع نسل کنونی این گربهها بسیار زیباتر از نسل گذشته آنهاست. یک گربه ایرانی اصیل موهایی پر پشت دارد. دارای پاهایی کوتاه یک سر بزرگ و پهن همراه با گوشها و چشمهایی جدا و دور از هم و یک دهان کوچک است. چشمهای آنها بسیار حساس است. عمر این گربه حدود ۱۰ سال است، اما در شرایط خوب تا ۱۹ سال هم میرسد. رنگ چشمانشان آبی یا نارنجی یا دو رنگ است، در گربههای کاملا سفید با چشمان آبی (معروف به آلبینو یا زال) امکان ناشنوایی بیشتر از دیگر آنها وجود دارد. پیشینه نژاد [ویرایش]پیشینه گربه ایرانی در حقیقت تاریخچه همه نژادهای مو بلند است، زیرا تقریباً با اطمینان میتوان گفت که تمام گونههای مو بلند از نژادهای ایرانی پدید آمدهاند. البته نژاد Balinese (سیامی مو بلند) و نژادها سومالی (Abyssinian مو بلند) دو استثنا بر این مدعا هستند. تصور میشود این نژادها از جهش یک نژاد مو بلند مستقل به وجود آمده باشند. این که نخستین گربههای ایرانی چه زمانی و در کجا پیدا شدهاند، روشن نیست. با این حال شهرت و افتخار آنها به طور کلی نصیب ایران (Persia) شدهاست. گربههای مو بلند از حدود سده ۱۶ میلادی و حتی زودتر دیده شدهاند و این در زمانی بودهاست که نخستین گربههای از این نوع به اروپا راه یافتهاند. هیچ گربهای از نژادهای وحشی وجود ندارند که موهای بلند داشته باشند، بنابراین باید پذیرفت که این ویژگی از یک جهش در گربههای مو کوتاه که شاید از مصر بودهاند ایجاد شدهاست. آب و هوای سردتر زمستانی ایران چنین جهشی را امکان پذیر کردهاست. از زمان پدید آمدن این گربهها علاقه زیادی در بین دوستداران گربه برای نگهداری آنها ایجاد شد. این علاقه باعث شد که این گربهها ارزش بیشتری نسبت به خویشاوندان مو کوتاه خود پیدا کنند. پنداشته میشود گربههای خانگی به نام علمی Felis Catus، از گربه جنگلی Felis Chaus یا گربه وحشی افریقایی، Felis Lybica گرفته شده باشند. این گونه، به گفته بعضی از جانور شناسان نوع ویژهای از گربه وحشی اروپایی، Felis Sylvestris تلقی میشوند. اگر این نظر درست باشد، گربه خانگی با نام باشکوهتری یعنی Felis Sylvestris Catus، نامگذاری خواهد شد. گربههای اصیل ایرانی [ویرایش]![]()
یک گربه اصیل ایرانی در کنار قبر ناصرالدینشاه
گربههای اصیل ایرانی امروزی، از نظر طول موها، رنگ و آناتومی از شباهت کمتری نسبت به همنوعان نخستین خود برخوردارند. این پدیده حاصل سالها کوشش پیگیر در جفت کشی انتخابی این موجودات است. اگر میتوانستیم به زمانهای پیش برگردیم، متوجه میشدیم که گربههای مو بلند از ایران به اروپا، بهویژه فرانسه، جایی که مورد توجه زیاد مردم قرار میگرفتند، برده میشدند. طبیعیدان فرانسوی Comet de Buffon کتاب Historie Naturelle خود را در سال ۱۷۵۶ میلادی نوشت. او در کتاب خود، به متنی از سدهٔ ۱۶ میلادی که به وسیله یک جهانگرد ایتالیایی به نام Pierto della vella نوشته شده، اشاره کردهاست. این جهانگرد، گربههای مو بلند آن روز را توصیف کرده و بر این نکته تأکید نموده که آنها از منطقهای در شمال ایران به نام خراسان آمدهاند. او گفته آنها نژادی هستند با موهای بلند، نرم و شبیه ابریشم، مخصوصاً در قسمت دم. او همچنین آنها را به رنگ یک دست خاکستری تشریح کردهاست که در بخش سر، کمی تیره تر بودند. از ویژگی دیگر این گربهها، اهلی بودن آنها بودهاست. Buffon ذکر کرده که جدا از رنگ، این نژاد دقیقاً مشابه نژادهایی بوده که در فرانسه Angora شناخته میشود. نژاد Angora نژادی بوده که در زمانهای کهنتر به سفیدی رنگ مشهور بودهاست، ولی در واقعیت آنها رنگهای مختلفی داشتهاند. با این حال رنگ سفید آنها که نزد اشراف زادههای فرانسوی و اروپایی نگهداری میشدند، از محبوبیت بیشتری برخوردار بودهاست. نژاد Angora بومی کشور ترکیه بودهاست. دیپلمات پرآوازه فرانسوی Cardinal Richelieu که در سال ۱۶۴۲ میلادی از دنیا رفت، از دوستداران فوق العاده گربهها بودهاست. شگفت این که او درست در زمانی میزیست که کلیسا خود از بزرگترین دشمنان گربهها بوده و به دستور آنها، گربهها را از بالای برجها پایین میانداختند، میسوزاندن و از راههای مختلف با بی رحمی با آنان رفتار میکردند. Richelieu صاحب یک Chat Angora به نان Lucifer به رنگ سیاه بودهاست. به نظر میرسد که در آن روزگار بیشتر موضوع این بوده که چه کسی صاحب گربهاست. در واقع وضعیت صاحب گربه تعیین کننده این موضوع بوده که آیا گربهها دارای روحی پاک، یا همنشین و هم قدم شیطان اند. به همین ترتیب شاید میبینید در اروپا در قرن ۱۹ میلادی، گربههای مو بلند را بنابر میل صاحبان آنها گربه ایرانی یا Angora مینامیدند و این حقیقت که تفاوتهای کوچکی چه از نظر موها و چه استخوان بندی بین این دو نزاد شبیه به هم ولی مختلف وجود داشته، مورد توجه واقع نشدهاست. Harrison Weir انگلیسی که از او به عنوان پدر نگهداری از گربههای خانگی یاد میشود، در اواخر قرن ۱۹ میلادی گفته که گربهای دو رگه زیادی به عنوان نژاد روسی، Angoran یا نژادهای ایرانی به فروش میرسیدند که این نکته به روشنی نشان میدهد که او به تفاوت میان گونههای ایرانی و Angoran واقف بودهاست. مشاهده تابلوهای نقاشی از گربههایی که به همراه صاحبان خود در طول قرن ۱۸ میلادی به تصویر کشیده شدهاند، تصویر واضحی از ظاهر گونه اصیل گربه ایرانی به ما میدهد و آنها خیلی شبیه Angoraهای امروزی بودهاند. این بدین معنی است که آنها یک سر عادی گربه مانند با پوزهای که به طور آشکار گُوه مانند است، دارند. آنها استخوان بندی خوبی داشتند ولی نه خیلی حجیم. موها خیلی بلند و ابریشمی، نه بیش از اندازه فشرده و نه پشم مانند بودهاند. در سال ۱۹۶۸ میلادی Chas Ross گفته جالبی را در کتاب Book Of Cats راجع به گربههای ایرانی ذکر میکند. با وجود این که او همانند Buffon که در ۱۰۰ سال قبل از خود رنگ گربههای ایرانی را خاکستری میدانسته، ولی بر این نکته نیز تأکید میکرده که نژاد گربه ایرانی موهای بسیار بلند و ابریشمی، شاید بیش از نژاد Angora داشتهاند. او ادامه میدهد آنها بی اندازه آرام و ملایم از لحاظ رفتاری بوده و احتمالاً یکی از زیباترین این گونه بودهاند. به نظر میرسد که در آن دوران رنگ آنها، نه استخوان بندی آنها معیار اصلی افتراق بین گربههای اصیل ایرانی و گربه Angoran بودهاست. در هر صورت در آن زمان هیچ انجمنی برای گربهها، هیچ کتابی برای جفت انداختن آنها و هیچ شجره نامهای برای ارزشیابی آنها وجود نداشتهاست. اگر شخصی ادعا میکرده که دارای یک گربه ایرانی یا Angoran است، هیچ کسی واقعاً نمیتوانست خلاف ادعای او را ثابت کند (غیر از طریق رنگ آنها)، زیرا هیچ استاندارد و هیچ راهی برای نفی چنین گفتهای وجود نداشتهاست. پرشینهای صورت تخت (peke-face) [ویرایش]در سال ۱۹۵۰ یک جهش ژنتیکی ناگهانی باعث به وجود آمدن گربههای پرشین صورت تخت به وجود آمد، نام آنها گرفته شده از سگهای پکینیز (Pekingese dog) میباشد. این نژاد مورد پذیرش CFA بود اما به علت مشکلات جدی سلامتی از شدت توجه به آن کاسته شد. اما با وجود این پرورش دهندگان بسیار او را دوست داشته و مجدد شروع به پرورش و تولید پرشینهای صورت تخت نمودهاند. پس از تغییرات ظاهری ای که گربههای پرشین داشتند، پرورش دهندگان تصمیم به ایجاد شورایی گرفتند تا در آن به این نتیجه برسند که یک پرشین باید دارای چه مشخصاتی باشد. در نهایت آنها به این تفاهم رسیدند که یک پرشین باید دارای سری گرد و بزرگ، چشمان درشت و گرد باشد و همچنین پوزهٔ کوچک که قسمت بالایی چرمی آن بالاتر از خط زیر چشمها قرار بگیرد، پاهایی با استخوان بندی درست و کوتاه، سینهای پهن و صورتی کاملا گرد باشد، هر چیزی که در یک پرشین ایده آل وجود دارد باید گرد باشد! هیمالین [ویرایش]در ۱۹۵۰، نژاد سیامی با نژاد پرشین جفت خورده شدند تا نژادی به وجود بیاید که ظاهر پرشین را داشت اما از نظر رنگبندی به سیامیها شباهت داشت، این نژاد را با توجه به دیگر حیوانات دارای لکهای رنگی مانند خرگوشهای هیمالین، " هیمالین نامیدند. در انگلستان این نژاد به نام موبلند لکه رنگی (color point longhair) به ثبت رسیدهاست. در امریکا تا سال ۱۹۸۴ هیمالینها نژاد جداگانهای شناخته میشدند اما از آن زمان به بعد CFA آنها را با نژاد پرشین یکی دانست. البته بسیاری از پرورش دهندگان از یکی دانستن چنین نژاد «دورگه» ای با پرشینهای «خالص» ناخشنود بودند. همچنین CFA با مشخص کردن شمارهٔ رجیستری مشخص برای هیمالینها پرورش دهندگان را قادر ساخت تا بتوانند با نگاه کردن به شمارهٔ رجیستری یک گربه متوجه شوند که آیا او رگهای از هیمالین دارد و آیا ممکن است در آینده نقش و نگارهای یک هیمالین در نسلهای بعدی ظاهر شود. گربههای هیمالین با شماره رجیستریهای شناخته میشوند که با عدد ۳ شروع میشود و حامل لکههای رنگی (CPC) یا سری ۳۰۰۰ایها نامیده میشوند. اگزاتیک موکوتاه [ویرایش]در اواخر ۱۹۵۰ گربههای پرشینی که از آمیزش پنهانی با امرکاییهای مو کوتاه (ASH) توسط پرورش دهندگان به وجود آمده بودند در رینگهای نمایش بسیار محبوب بودند اما باعث بسیاری از پرورش دهندگان از به وجود آمدن دورگهها شده بودند. یکی از پرورشدهندگانی که موفق شده بود قابلیتهای این آمیزش (پرشین + موکوتاه امریکایی) را به خوبی نشان دهند موفق به کسب نظر موافق CFA برای به رسمیت شناخته شدن این نژاد در سال ۱۹۶۶ تحت عنوان «اگزاتیک موکوتاه» شد. این نژاد ریخت بدنی خود را مدیون نژاد پرشین است و همچنین موهای کوتاهش را از موکوتاه امریکایی به ارٍث بردهاست. همچنین با این انتقال ژنها مقداری از مشکلات پرشین و البته تنبلی ذاتی او را نیز به دست آوردهاست. از جایی که این نژاد بهرحال ژن مو بند را هم دارا میباشد از آمیزش دو اگزاتیک موکوتاه ۲۵ درصد امکان به وجود آمدن فرزندی موبلند وجود دارد. اما متاسفانه این فرزندان به وجود آمده از طرف CFA به عنوان پرشین پذیرفته شده نمیباشند؛ اما اتحادیهٔ گربهٔ جهانی آنها را به عنوان پرشین میپذیرد. دیگر نهادها آنها را به عنوان نژاد جدا شدهٔ اگزاتیکهای موبلند میشناسند. پرشینهای عروسکی یا فنجانی [ویرایش]بعضی از پرورش دهندگان اقدام به تولید پرشینهایی با قامت و ظاهری کوچکتر از پرشینهای معمولی نمودند که تحت عنوان «عروسکی» یا «فنجانی» (گرفته شده از اسم سگهای مشابه) یا «سایز کف دستی»، «جیبی»، «کوچک (مینی)» و "پیکسی (pixie) شناخته مشوند. بسیاری از پرورشدهندگان آنها را به عنوان یک نژاد جداگانه به رسمیت نمیشناسند. چینچیلا [ویرایش]در امریکا کوشش شد که پرشینهای نقرهای (silver) را به عنوان نژاد جداگانهای به ثبت برسانند اما این تصمیم موفقیت آمیر نبود. در CFA پرشینهای نقرهای و طلایی به طور مشخص به نقرهای چین چیلا، نقرهای سایهای، طلایی چین چیلا و طلایی سایهای در نمایشهای گربه تقسیم و معرفی میشوند. در آفریقا جنوبی این فعالیت بیشتر به موفقیت رسید و شورای گربهٔ آفریقای جنوبی ۵ گونه از چین چیلاها را به عنوان «چین چیلای موبلند» به رسمیت شناخت. چین چیلاهای موبلند دارای پوزهای به مراتب کشیده تر، تنفسی آسان تر و اشک چشم کمتری نسبت به پرشینها میباشند. آنها دارای پوششی با بازتان دوگانهٔ مات و شفاف میباشند که وقتی با پرشینهای دیگر آمیخته میشوند این خاصیت از بین میرود. همچنین آمیرش ممکن است باعث از دست رفتن خط لب و پوزه هم باشد که در استانداردهای چین چیلا ایجاد مشکل میکند. یکی از امتیازهای این نژاد داشتن رنگ چشمان سبز آبی یا سبز و در بچه گربهها آبی و بنفش آبی میباشد.
منبع [ویرایش]
پانویس [ویرایش]
نگارخانه [ویرایش]![]()
![]() ادامه مطلب
خفاش بینیبرگهای ایرانی (Triaenops persicus) گونهای خفاش با جثه کوچک دندانههای بالای برگه بینی بلندتر و تیزتر است. یک زائده استخوانی نیز در انگشت چهارم دست آن مشاهده میشود. زیستگاه: ساختمانهای قدیمی، قناتها و دیگر مناطق تاریک واقع در نواحی گرم و خشک با بوته زارها و درختان. ![]()
خفاشهای دمآزاد یا آزاددُمان (Molossidae) خانوادهای از خفاشها هستند که عموما جثهای بزرگ و بالهایی نسبتا بلند و باریکی دارند. خفاشهای این خانواده در همه قارهها به جز جنوبگان یافت میشوند. ![]() خفاش خونآشام یا خفاش وَمپایر نامی عمومی برای خفاشهایی است که خون دیگر حیوانات را میمکند، تنها سه گونه از این خفاشها فقط از خون تغذیه میکنند که هر 3 آنها بومی آمریکای مرکزی و جنوبیاند. افسانهها و اسطورهها در تمام جهان، خفاشها را به عنوان اهریمنان خونآشام به تصویر میکشند. طول بال این خفاشها (متعلق به طبقهٔ دسمودوس روتوندوس) حدود هشت اینچ و بدن آنها به اندازهٔ انگشت شست آدمی بزرگسال میباشد. اگر نوع تغذیه و برنامهٔ غذایی آنها نبود، مردم توجه زیادی به این جانوران کوچک نداشتند. خفاشهای خونآشام از خون پرندگان بزرگ، گلهها، اسبها و خوکها تغذیه میکنند. این خفاشها با دندانهای تیزی که دارند، بریدگیهای ریزی را در پوست حیوانی که خوابیده است، ایجاد میکنند. بزاق خفاشها دارای مادهای شیمیایی است که از لخته شدن خون جلوگیری میکند. بنابر این خفاش براحتی میتواند خونی را که در زخم ایجاد شده بمکد. ماده شیمیایی دیگری که در بزاق آنها وجود دارد، مادهٔ بی حس کنندهای است که جلوی بیدار شدن حیوان را میگیرد. خفاشهای خونآشام، شکار خود را از طریق صدا، بو و پژواک پیدا میکنند. در این هنگام آنها در یک متری سطح زمین به پرواز در میآیند و از حسگرهای ویژهٔ گرمایی استفاده میکنند که در بینیهایشان قرار دارد و به آنها کمک میکند تا سیاهرگهایی را پیدا کنند که به پوست بدن شکارشان نزدیک است. بزاق این خفاشها در جلوگیری از لخته شدن خون بهتر از هر مادهٔ دارویی دیگر میباشد و می تواند در پیشگیری حملات قلبی و سکتهها کمک موثری باشند. به گفته پزشكان، بزاق این حیوانات حاوی تركیبی است كه میتواند خون را رقیق كند و در نتیجه لختههای خونی را در عروق مغزی حل كرده و از بین ببرد. در حال حاضر بیشتر انواع سكتههای مغزی با مصرف داروهای ازبین برنده لختههای خونی ظرف 4 ساعت پس از سكته تحت درمان قرار میگیرند. اما دارویی كه از بزاق خفاش برای این منظور تولید میشود، میتواند همین تاثیر را تا 9 ساعت پس از حمله داشته باشد. خفاشهای خونآشام یکی از انواع گونههایی است که به عنوان آفت به آنها توجه میگردد. اما میلیونها خفاش سودمند وجود دارند که مردم آنها را به اشتباه به جای خفاشهای خون آشام نابودشان میکنند.
![]()
خفاش آبی یا خفاش دابنتون همانند بقیه خفاشهای حشرهخوار، از سامانه بازتاب امواج صوتی برای پیدا کردن و گرفتن طعمه استفاده میکند. او حشرات روی آبگیرها و دریاچهها را شکار میکند. در تابستان، مادهها برای زایمان و نگهداری از فرزندان در سوراخ درختها یا زیرشیروانی ساختمانها اجتماع میکنند. در پاییز، مادهها و نرها در درون غارها، تونلها و یا زیرزمین ساختمانها، جمع میشوند. آنها تا بهار سال بعد به خواب زمستانی فرو میروند.[۴] ![]()
خفاشهای میوهخوار خانوادهای از خفاشها را تشکیل می دهند که بالپایان (Pteropodidae) هم نامیده میشود. روباه پرنده از نامهایی است که در نام برخی گونههای خفاشهای میوهخوار استفاده دارد. این خانواده در حدود ۲۰۰ گونه دارد که در نزدیک به ۴۵ سرده دستهبندی شدهاند. بیشتر گونههای خفاشهای میوهخوار از بقیه انواع خفاشها بزرگجثهترند به این خاطر به آنها «بزرگخفاش» هم گفته میشود. پهنای بدن خفاشهای میوهخوار از نوک بال تا نوک بال دیگر بین ۲۴ تا ۱۸۰ سانتیمتر است و وزن آنها در بزرگترین گونهها نظیر کالونگ به یک کیلوگرم میرسد. سر این خفاشها حالتی مانند سر سگ دارد. این خفاشها میوهخوار و شهدخوارند. ![]() باسلام منبع همه ی مطالب وبلاگ از ویکی پیدیا فارسی است.و هر لینکی که داخل ان هست مرربوط به ویکی میباشد. با تشکر نویسنده وبلاگ ![]()
خُفّاش یا شَبکور یا شب پرک، پستانداری از راستهٔ خفاشسانان (Chiroptera) و تنها پستانداری که بال دارد و میتواند پرواز کند. کایراپترا از واژهٔ یونانی χείρ به معنی «دست» و πτερόν به معنی بال گرفته شدهاست. دستان این پرنده به صورت شبکهای به هم وصل است و به صورت یک بال در آمدهاست و به آنها این امکان را میدهد تا تنها پستانداری باشند که واقعا پرواز میکند دیگر پستانداران مانند پوست پر یا برخی گونههای سنجاب تنها در مسافتهای کوتاه در هوا سُر میخورند اما توان پرواز از جایی به جای دیگر را ندارند. خفاش از راسته بالدستان است و دارای پنج انگشت میباشد. بالهای خفاش با بالهای پرندگان متفاوت است و به گونه دیگری ساخته شده، اما در عوض پوست بالهای خفاش جنسی شبیه چرم دارد و دارای خاصیت ارتجاعی است که باعث میشود بالهایش در طول استخوانهایی که دستها و انگشتان خفاش را حرکت میدهند کشیده شود. بال زدن خفاش مانند پرندگان نیست که بالها را به تمامی بالا و پایین میبرند آنها در مقابل انگشتانشان را به طور کامل باز میکنند،[۲] انگشتان آنها بسیار بلند است و با پوستی نازک پوشیده شدهاست. خفاشها با داشتن ۱٬۲۴۰ گونه روی هم رفته ۲۰ درصد از گروههای پستانداران را از آن خود کردهاند. دو دستهٔ اصلی برای خفاشها وجود دارد. دستهٔ نخست بزرگخفاشها یا خفاشهای میوهخوارند که در راهیابی نسبت به دیگر جانداران چندان ویژه نیستند گاهی به این جاندار روباه پرنده نیز می گویند. دستهٔ دوم مربوط به کوچکخفاشها است این جانور برای پیدا کردن راه از روش پژواکیابی بهره میبرد.[۳] نزدیک به ۷۰٪ خفاشها حشره خوارند. باقی ماندهٔ آنها معمولا میوهخوارند. تنها گروههای اندکی از خفاشها مانند خفاش ماهیخوار از جانورانی به جز حشرات تغذیه میکند. همچنین خفاش خونآشام تنها انگل پستاندار است. خفاشها در سراسر جهان پراکندهاند و نقش زیستی مهمی در پاکسازی گلها از حشرات و پراکنده کردن دانهٔ میوهها در زمین دارند. بسیاری گیاهان گرمسیری برای پراکنده کردن دانه هایشان کاملا به خفاشها وابستهاند. کوچکترین خفاش، خفاش خوکبینی کیتی است که قد آن ۲۹ تا ۳۴ میلی متر و سنگینی آن ۲ تا ۲٫۶ گرم است و اگر بالهایش باز باشد طول آن به ۱۵ سانتی متر میرسد.[۴][۵] البته هنوز بحث است که کوچکترین پستاندار حشرهخوار اتروسک است یا خفاشهای خوکبینی کیتی.[۶] بزرگترین گونهٔ خفاشها، مربوط به زیرگونههای روباه پرنده و بزرگ روباه پرنده طلایی تاجدار است. سنگینی این خفاش ۱٫۶ کیلوگرم است و پهنای آن هنگامی که بالهایش باز است به ۱٫۷ متر میرسد.[۷] خفاشهای حشره خوار، شبها غذای خود را شکار میکنند. اما خفاشهای میوه خوار سحرگاه و نزدیک غروب به جستجوی غذا میروند. آنها برای پیدا کردن میوه و شیرهٔ درختان مورد علاقه شان از حس بینایی و بویایی خود بهره میبرند. خفاش جانوری اجتماعی است. آنها در دستههای بزرگ در غارها یا روی درختان، بیتوته میکنند. خفاشهایی که در شب پرواز میکنند، مسیر و جای دقیق طعمهٔ خود را بوسیلهٔ فرستادن امواج صوتی و دریافت بازتاب آن، پیدا میکنند. با این روش خفاشها میتوانند اجسام متحرک مانند حشرات و بی حرکت مانند درخت را شناسایی کنند.
نام گذاری [ویرایش]خفاش جانوری پستاندار است. گاهی به اشتباه به آنها «جوندهٔ پرنده» یا «موش پرنده» گفته میشود. با وجود نادرست بودن این ادعا با این حال در بسیاری زبانها معنی واژه خفاش به موش برمیگردد برای نمونه در فرانسوی به خفاش chauve-souris به معنی موش طاس، در اسپانیایی به آن murciélago به معنی موش کور، در روسی به آن летучая мышь به معنی موش پرنده، در زبان استونی به آن nahkhiir به معنی موش چرمی و در زبان آفریکانس به آن vlermuis به معنی موش بالدار گفته میشود. در دیگر زبانهای ژرمنی مانند سوئدی هم همین طور است.[۸]
دستهبندی و فرگشت [ویرایش]به صورت سنتی دو دستهٔ کلی برای خفاشها معرفی شدهاست:
نمیتوان گفت که همهٔ بزرگخفاشها اندام بزرگتری نسبت به کوچکخفاشها دارند. تفاوت اصلی میان این دو دسته خفاش عبارت است از:
بزرگخفاش از میوه، شهد یا گرده تغذیه میکند در حالی که خوراک بیشتر کوچکخفاشها حشره است برخی از آنها هم ماهی، قورباغه، پستانداران کوچک، خون دیگر حیوانات و گاهی گرده و شهد میخورند. بزرگخفاش بینایی خوب و پیشرفتهای دارد اما کوچکخفاش برای شکار و راهیابی تنها بر پژواک یابی خود تکیه میکند. از دیدگاه تبارشناسی رابطهٔ میان دستههای گوناگون خفاشها همواره مورد بحث بودهاست. دسته بندی سنتی این جانور به دو دستهٔ کوچکخفاش و بزرگخفاش نشان میدهد که این دو دسته مدتی طولانی است که از هم جدا شدهاند و نسب مشترک ولی دوردست آنها به پستانداری میرسد که توان پرواز داشتهاست. این حدسها نشان میدهد که پستانداران تنها یک بار توان پرواز برایشان بوجود آمدهاست. بررسیهای زیستی و مولکولی نشان میدهد که بیشتر خفاشها دارای یک تبار یا خانواده بودهاند.[۹] پژوهشهای گوناگون به نتیجههای دیگری رسیدهاست برای همین تلاش برای طبقهبندی علمی جانور هنوز ادامه دارد.
سنگوارهٔ خفاش [ویرایش]شمُار کمی سنگواره از خفاشها باقی ماندهاست. برآورد شدهاست که ۱۲٪ سنگوارههای خفاش از نظر طبقه بندی کامل باشند.[۱۰] نخستین سنگوارهٔ بجای مانده از خفاش ائوسن که Icaronycteris نام دارد در سال ۱۹۶۰ پیدا شد. پس از آن یک سنگوارهٔ دیگر از ائوسن در سال ۲۰۰۳ پیدا شد. این سنگواره که Onychonycteris نام داشت پیشینهای ۵۲٫۵ میلیون ساله داشت و در وایومینگ آمریکا پیدا شد.[۱۱][۱۲] این سنگواره کمک بزرگی کرد تا روشن شود آیا از روز نخست این جانور توان پرواز و پژواکیابی داشتهاست یا با گذر زمان به این توان رسیدهاست. با توجه به ویژگیهایی که این سنگواره داشت میشد فهمید که خفاش توان پرواز داشتهاست. اما بررسی اسکلت آن نشان داد که حلزونی گوش درونی سنگواره پیچیدگیهای خفاشهای امروزی را نداشته و نمیتوانسته به خوبی خفاشهای امروزی پژواکیابی کند. این نشان میدهد که پرواز پیش از پژواکیابی در خفاشها پیشرفت کردهاست. مطالعهٔ بیشتر بر روی سنگوارهٔ Onychonycteris نشان داد که نه تنها توان شنوایی آن از خفاشهای امروزی کمتر بوده بلکه از بسیاری از گونههای پیشاتاریخ هم ضعیف تر بودهاست. ظاهر و پرواز خفاشها در ۵۲٫۵ میلیون سال پیش با شبکورهای امروزی متفاوت بودهاست. برای نمونه در آن دوران بر روی هر پنج انگشت جانور ناخن بودهاست در حالی که امروزه تنها دو ناخن در هر دست آن دیده میشود. همچنین در گذشته پاهای پشتی آن کشیده تر و دستهایش کوتاه تر بودهاست. با این ویژگی میتوان گفت آنها بیشتر به پستاندارانی که از درخت بالا میروند و از آن آویزان میشوند مانند بودهاند مانند تنبل و گیبون. این خفاش که بزرگی اش به اندازهٔ یک کف دست بودهاست بالهایی کوتاه و پهن داشتهاست و گمان آن میرود که نمیتوانسته به سرعت گونههای امروزی اش پرواز کند و یا به اندازهٔ آنها دور شود. همچنین میتوان گفت خفاش کهن بجای بال زدن پیوسته هنگام پرواز بیشتر در هوا سُر می خورده و اندکی هم بال می زدهاست. چنین ویژگیهایی نشان میدهد که خفاش باستان به اندازهٔ خفاش امروزی پرواز نمی کرده و تنها از درختی به درخت دیگر می رفته و در هنگام بیداری یا از درختان بالا می رفته و یا از شاخهای آویزان می شدهاست.[۱۳] زیستگاه [ویرایش]پرواز به شبکورها اجازه دادهاست تا از پستاندارانی باشند که زیستگاهشان به گسترهٔ سراسر جهان است.[۱۴] به جز دو قطب شمال و جنوب و برخی جزیرههای بدون سکونت اقیانوسی، میتوان شبکورها را در سراسر جهان پیدا کرد.[۱۵] تقریبا در تمام زیستگاههای طبیعی زمین شبکور وجود دارد. هر گونهٔ این جانور در طول فصلهای مختلف سال، زیستگاههای مناسب خود را پیدا میکند؛ از ساحل گرفته تا کوه و صحرا، زیستگاه خود را تغییر میدهند. به هر حال زیستگاه شبکور باید از دو ویژگی برخوردار باشد: نخست باید هر زیستگاه جایی مناسب برای بیتوتهٔ دستهٔ خفاشها (در طول روز) داشته باشد و دوم: باید غذای مناسب آنها در آن منطقه یافت شود. محل بیتوتهٔ شبکورها میتواند در یک حفرههای خالی، شکافها، میان برگ درختان و حتی خانههای ویژهٔ دست ساز انسان باشد؛ همچنین گاهی خود خفاشها با کندن برگها برای خود چادر درست میکنند.[۱۶] کشور آمریکا به تنهایی زیستگاه ۴۵ تا ۴۸ گونهٔ خفاش است.[۱۷][۱۸] سه مورد از فراوان ترین گونههای آنها عبارتند از: Myotis lucifugus (خفاش قهوهای کوچک)، Eptesicus fuscus (خفاش قهوهای بزرگ) Tadarida brasiliensis (خفاش مکزیکی دُم-آزاد). میتوان گفت در دو-سوم ناحیهٔ شمالی آمریکا دو گونهٔ خفاش قهوهای بزرگ و کوچک بیش از همه دیده میشود در حالی که گونهٔ سوم در جنوب غرب آمریکا بیش از همه وجود دارد.[۱۹] اندامشناسی [ویرایش]پژواکیابی [ویرایش]
![]()
طیف سنجی صدای خفاش پیپیسترلوس، یک بار صدایی که خفاش برای پژواک یابی تولید میکند دارای پالسهایی با چندین هارمونی است. گاهی آنها این صداها را برای برقراری ارتباط با دیگر خفاشها تولید میکنند. در این نمونه خفاش نر در دورهٔ فصل جفت یابی در پاییز این صدا را در قلمروش تولید میکند.[۲۰]
پژواکیابی خفاشها در عمل یک سامانهٔ ادراکی است که در آن موجهای فراصوتی برای بدست آوردن پژواک، تولید میشوند. مغز و دستگاه عصبی خفاش با مقایسهٔ موجهای فرستاده شده و موجهای بازتاب شده، میتواند تصویری از فضای پیرامون و جزئیاتش برای خود بسازد. این توانایی به شبکورها اجازه میدهد تا در تاریکی مطلق شکارشان را شناسایی کنند. شدت موج تولیدی توسط شبکور ۱۳۰ دسیبل است که در میان جانوران هوابُرد از همه بیشتر است.[۲۱] خفاش برای آنکه دادههای بدست آمده را شناسایی کند باید بتواند صدای تولیدی توسط خودش را از پژواک آن جدا کند. کوچکخفاشها برای این هدف دو روش دارند:
امروزه دو زیرراستهٔ تازه برای شبکورها پیشنهاد شده است که عبارتند از: خفاشسانان یینپترو (یینپتروکایراپترا) و خفاشسانان یانگو (یانگوکایراپترا)، این دو زیرراسته با کمک بررسی مولکولی ژنها، بدست آمدهاند. این طبقهبندی تازه دو احتمال برای تکامل پژواکیابی در خفاشان پیشنهاد میکند: احتمال نخست این است که جد مشترک همهٔ خفاشان در آغاز از پژواکبابی برخوردار بوده است اما کم کم خفاش میوهخوار باستان آن را از دست داده است و احتمالا خفاش پااسبی آن را دوباره بدست آورده است. احتمال دوم این است که پژواکیابی در این دو زیرراسته به صورت جداگانه تکامل یافته است.[۲۴] شبپره نام یک حشره و از جمله شکارهای خفاش است. شبپرهها برای فرار از دست خفاش راههای گوناگونی را در پیش میگیرند، دستهٔ نخست یک سری پیامهای فراصوتی میفرستند و به خفاش هشدار میدهند که آنها از نظر شیمیایی مسموم اند و یا جانور خطرناکی اند و باید از آنها پرهیز کرد. دستهٔ دوم دارای اندامهای شنوایی اند که هنگامی که از خفاش صدایی برای پژواکیابی تولید شود آن را میشنوند و در مقابل ماهیچههای پرواز آنها دست به کار میشود درنتیجه شبپره به پرواز حالت گریز و نامنظم روی میآورد. شبکورها برای پیدا کردن شکارشان، علاوه بر روش پژواکیابی از توان گوشهای خود هم بهره میبرند. گوش این پستاندار بسیار حساس است تا آنجا که میتواند صدای به هم خوردن بالهای شبپره یا راه رفتن شکارهایی که در زمین زندگی میکنند مانند گوشخیزک و صدپایان را هم بشنود. هندسهٔ پیچیدهٔ سطح درونی گوش شبکور در لبهها به آن کمک میکند تا خیلی دقیق بتواند هم بر روی علامتهای دریافتی از پژواکیابی تمرکز کند و هم به صداهای پیرامونش به خوبی گوش کند تا اگر شکار حرکتی کرد متوجه شود. هندسهٔ لبههای گوش شبکور گویی نمونهای از عدسی فرنل است که به جای نور کاربرد صوتی دارد. این هندسه در بدن گونههای دیگر جانوران که ارتباطی با شبکور ندارند مانند آی-آی هم دیده میشود.[۲۵][۲۶][۲۷] شبکور با تکرار در فرستادن موج پژواکیابی میتوانند تصویر دقیقی از فضایی که در آن پرواز میکنند و دنبال شکار میگردد، بدست آورد.[۲۸] بینایی، بویایی و شنوایی [ویرایش]چشم بیشتر کوچکخفاشها بسیار کوچک و اندامی نچندان پیشرفتهاست و آنها بینایی ضعیفی دارند با این حال هیچکدام از آنها کور نیستند. کوچکخفاش از بینایی اش در راهیابی کمک میگیرد بویژه در مسیرهای طولانی که فراتر از بازهٔ پژواکیابی است. حتی دیده شده که برخی گونهها میتوانند پرتوهای فرابنفش را هم تشخیص دهند. خفاشها حس بویایی و شنوایی بسیار پیشرفتهای دارند. چون این جانور
گراز یا خوک وحشی اورآسیا نوعی خوک است که نیای بیشتر خوکهای اهلی بهشمار میرود. این حیوان بومی بیشتر مناطق شمالی و مرکزی اروپا، نواحی مدیترانهای (از جمله کوههای اطلس در شمال آفریقا) و بیشتر مناطق آسیا است. شکل ظاهری [ویرایش]بدن گراز بسیار متراکم است، سر بزرگ و پاها نسبتاً کوتاه است. خز او از موهای زبر و ضخیم و بلندی است که در پشت سر و گردن تا شانه و تا وسط بدن بلندتر است. رنگ آن از خاکستری تیره تا سیاه و قهوهای متغیر است.اما در نواحی مختلف تنوع رنگی زیادی مشاهده میشود به طوری که گرازهای مایل به سفید در آسیای میانه دیده شدهاند. گرازها در بچگی روشنتر همراه با خطوط قهوهای هستند اما با بالا رفتن سن این خطها کمرنگ تر شده و در بزرگسالی خاکستری یا قهوهای تیره میشوند. گرازهای نر بزرگسال از ۱۰۰ تا ۱۵۰ سانتیمتر طول دارند و ارتفاعشان از شانه تا زمین به ۹۰ سانتیمتر میرسد. میانگین وزنشان بین ۶۰ تا ۷۰ کیلوگرم میباشد. با این وجود تفاوت وزن در میان گرازها زیاد است گزارشهایی از شکار گراز به وزن ۱۵۰ کیلوگرم و حتی گزارشی از یک نمونه فرانسوی در سال ۱۹۹۹ به وزن ۲۲۷ کیلوگرم نیز شده است. گرازهای کوههای کارپات به وزن ۲۰۰ کیلوگرم ثبت شدهاند و این در حالی است که گرازهای روسی و رومانیایی میتوانند به وزن ۳۰۰ کیلوگرم نیز برسند. دندانهای آنها میتواند برای دفاع و جنگیدن و حفر زمین به کار آید. عاجهای یک نر بزرگسال حدودا ۲۰ سانتیمتر میشود که به ندرت بیش از ۱۰ سانتیمتر آن بیرون از دهان میآید.اما در مواردی استثنایی طول عاج به ۳۰ سانتیمتر نیز رسیده است که در بیرون از دهان به شکل خمیده و به طرف بالا آمده است. در جنس ماده دندانها کوتاهتر است و به طور استثنایی در مادههای مسن به صورت خم شده درآمدهاند. عادات [ویرایش]گرازهای نر معمولاً در گروهای ۲۰ عددی زندگی میکنند اما گروهایی بالای ۵۰ گراز نیز دیده شده است. مادهها نیز معمولاً در گروهای ۳ الی ۴ عددی همراه با فرزندانشان هستند.نرها در این گروهها نیستند و فقط ۲ یا ۳ بار در سال و مواقع جفت گیری پیدایشان میشود. آنها تقریبا هر چیزی را که قابل خوردن باشد میخورند از قبیل غذاهای گیاهی مانند ریشه و ساقه و برگ و دانههای مختلف و غلات و حبوبات و میوهجات و غذاهای حیوانی چون حشرات و لارو آنها و بیمهرههای کوچک و حتی جوندگان و لاشه حیوانات بزرگ. گرازهای نر چون بدنشان بافت چربی ندارد که گرمشان کند زمین را با عاجهایشان میکنند و در آن میخوابند. اما بچهها چون قدرت حفر زمین را ندارند در کنار هم جمع میشوند. در صورتی که به آنها حمله شود یا احساس خطر کنند میتوانند به خوبی از خود دفاع کنند. نرها با حرکت سر خود از پایین به سمت بالا و با استفاده از دندانهای تیز خود زخمهای بدی به دشمن وارد میکنند و مادهها که دندانها بزرگ ندارند با دهان بزرگ خود گاز میگیرند. البته این حملات معمولاً برای انسان کشنده نیست اما انسان را بسیار بد زخمی میکند. گرازها لانه اشان را در کنار آب میسازند و در طول روز در لانه میمانند اما هنگام بارندگی و وقوع سیلاب گرازها لانه را ترک میکنند. تولید مثل [ویرایش]در مناطق سردسیر گرازها در اواسط زمستان جفت گیری میکنند اما در مناطق گرمسیری زودتر از آن این کار را میکنند.در طول مدت جفت گیری چند نر و چند ماده با هم میگردند(۳ الی ۵ عدد)در طول دوره جفتگیری گرازها به نسبت قبل بسیار کمتر غذا میخورند و بیشتر آب مینوشند. قبل از زایمان ماده از چوب خشک و علوفه برای خود لانه میسازد. دوران حاملگی این حیوان ۴ ماه میباشد که در پایان این دوران ۸ الی ۱۲ بچه بدنیا میآورد. بچهها در نوع ماده در ۱۸ ماهگی و در نوع نر کمی زودتر آماده جفت گیری میشوند. دشمنان طبیعی [ویرایش]گراز یکی از مهمترین منابع غذایی ببر در مناطقیست که هر دوی این حیوانات در آن حاضرند. ببرها معمولاً دستههای گراز را تعقیب کرده و یکی از اعضای مریض یا ضعیف را شکار میکنند. ببرها گراز را در مسافتهای طولانیتری نسبت به دیگر طعمههای خود تعقیب میکنند، اما معمولاً از درگیری با گرازهای نر بالغ میپرهیزند. در موارد بسیاری گرازها برای دفاع از خود زخمهای کاری به ببرها وارد کردهاند که منجر به مرگ آنها شدهاست. گرگ دیگر شکارچی مهم گراز در برخی مناطق است. گرگها بیشتر به سراغ بچه گرازها میروند، هرچند شکار گراز بالغ نیز در ایتالیا، شبهجزیره ایبری و روسیه گزارش شدهاست. البته در درگیری با گرازهای بزرگسال نیز گرگ بهجای حمله مستقیم با یک ضربه گردن وی را زخمی میکند تا گراز از خون ریزی شدید ضعیف شده و بعد حمله نهایی را هنگامی که گراز بی جان شده بود انجام دهند. در برخی مناطق شوروی سابق یک گله گرگ در هر سال به طور میانگین ۵۰ تا ۸۰ گراز را طعمه خود میکند. در برخی مناطق ایتالیا که گراز و گرگ همبوماند، درصد بالای شکار گراز توسط گرگ باعث شده تا گرازها رفتاری تهاجمی را نسبت به گرگها و سگهای اهلی از خود بروز دهند. کفتار راهراه نیز گهگاه از گراز تغذیه میکند. البته گویا فقط سه زیرگونهٔ بزرگتر ساکن شمال غرب آفریقا، خاورمیانه و هند توانایی کشتن گراز را دارند. بچه گرازهای کوچک برای چندین گونهٔ دیگر نیز شکار مهمی به شمار میروند. از جمله مارهای بزرگ همچون پایتون مشبک، پرندگان شکاری بزرگ و بسیاری از گربهسانان وحشی. بالغها با توجه به اندازه، قدرت و توانایی دفاعیشان عموماً هدف حمله قرار نمیگیرند هرچند آنها نیز ممکن است شکار پلنگهای بالغ، خرسهای بزرگ (عمدتاً خرس قهوهای) و تمساحهای بالغ شوند. تمامی شکارچیان گراز شکارچیان فرصتطلب اند و از یک فرصت مناسب برای ربودن بچه گراز استفاده می کنند. گرازهایی که به خارج از زیستگاه طبیعی خود وارد شدهاند (مثل قاره آمریکا و استرالیا) ممکن است در رأس هرم غذایی قرار گیرند، اما در برخی نقاط دیگر شکارچیانی مشابه شکارچیان حاضر در زیستگاه بومیشان یعنی اوراسیا آنها را شکار می کنند. رابطه با انسان [ویرایش]گراز بر اثر فعالیتهای انسانی به بسیاری از نقاط دیگر دنیا از جمله قاره آمریکا و استرالیا وارد شده و امروزه این حیوان در تمامی قارههای جهان (جز قطب جنوب) و بسیاری از جزایر اقیانوسی زندگی میکند. اهلیسازی این حیوان در نقاط مختلفی از زیستگاههای خود از جمله جنوب شرق آسیا، خاور دور و آسیای صغیر آغاز شد. در دورانهای اولیه گراز وحشی یکی از منابع غذایی اصلی جوامع شکارچی بود و هنوز هم یکی از هدفهای مهم برای شکار تفریحی است. شکار بیرویه نسل این حیوان را در بسیاری از مناطق از جمله بریتانیا، اسکاندیناوی، بخشهایی از شمال آفریقا، شمال ژاپن و بخشهای بزرگی از شوروی سابق بر انداخت. اما هنوز هم این گونه پراکندگی بالایی دارد و در بسیاری از نقاط جمعیت زیادی دارد. از آنجا که این حیوان ممکن است به مزارع آسیبهای جدی وارد کند در بسیاری از کشورها یک آفت شمرده شده و حمایتی از آن در خارج از مناطق حفاظت شده صورت نمیگیرد یا شکار آن آزاد است. انقراض این حیوان در بریتانیا احتمالاً در قرن سیزدهم صورت گرفت اما در سالهای اخیر خوکهای اهلی و گرازهای گریخته از اسارت به طبیعت این کشور بازگشتهاند. در سوئد هم نسل این حیوان دوباره احیا شدهاست. در دانمارک آخرین گراز در اوایل قرن نوزدهم شکار شد. آخرین گراز وحشی لیبی در سال ۱۸۸۰ مشاهده شد، در سال ۱۹۰۰ نسل این حیوان در تونس، سودان و مصر هم منقرض شده بود. البته در ایران فراوانی زیادی دارد. جستارهای وابسته [ویرایش]![]()
گُراز دریایی[۲] (نام علمی: Odobenus rosmarus) یک پستاندار بزرگ دریایی است. زیستگاه این جانور ناحیه پیرامون قطب شمال است. گراز دریایی به بالاخانوادهٔ خوکان دریایی (Pinnipedia) تعلق دارد. این حیوان به سادگی از عاجهای بزرگ، سبیلهای بلند و بدن بزرگش شناخته میشود. نوع بالغ اقیانوس آرام آن میتواند تا ۲ تن وزن داشته باشد و در میان خوکان دریایی تنها فیل دریایی از آن بزرگتر است. بیشتر زندگیش را روی یخها میگذراند و عمری نسبتاً طولانی دارد و حیوانی اجتماعی است. ![]()
گُرازماهی یا پورپویز (Porpoise) گونهای از آببازسانان است اما همچون نهنگها، سنگین و درشت نیست و نهایتاً با طولی معادل یک و نیم متر و وزنی کمی بیش از ۴۰ کیلوگرم میباشد. گرازماهیها به گونهای متوسط از گونههای باهوش نهنگها مانند دلفین بهشمار میآیند. معمولاً در رنگهای خاکستری روشن و تیره وجود دارند. ماهیهای کوچک و سختپوستان عمده غذای آنها را تشکیل میدهد. از نقطه نظر پراکنش جهانی به تعداد کم در خلیج فارس یافت میشوند اما در کرانههای کره و پاکستان و اقیانوس هند به شمار بیشتری وجود دارند. ![]()
گرازماهی بندر (فوسینا فوسینا).
![]()
اُکاپی یا زرافه گردنکوتاه (به انگلیسی: okapi) نوعی زرافه است که گردن بسیار کوتاهی دارد. این حیوان بسیار محتاط بوده و کمتر میتوان آن را دید. این پستاندار بومی جنگلهای بارانی ایتوری واقع در شمال جمهوری دموکراتیک کنگو آفریقای مرکزی میباشد. او با زبان کبود و خمیده اش که ۵۰ سانتی متر طول دارد برگها را جمع میکند.[۲] با اینکه پوشش راه راهش یادآور زبرا است اما نزدیکترین خویشاوند زرافه میباشد. در حال حاضر بین ۱۰ تا ۲۰ هزار از این حیوان در حیات وحش وجود دارد. از نظر ظاهری، پشت اکاپی قرمز تیر است، پشت ساق پاهایشان به وضوح دارای راه راه افقی است که از دور مانند زبرا به نظر میآید. این نوع راه راه بودن هم به اکاپیهای کوچک کمک میکند تا در بارانهای شدید جنگلی مادرشان را دنبال کنند و هم به عنوان نوعی استتار در دنیای وحش استفاده میشود. مشخصات [ویرایش]بدن اکاپی به زرافه شبیه و البته گردنش کوتاه تر است. هر دو دارای زبانی بسیار دراز در حدود ۳۰ سانتیمتر هستند که بسیار قابل انعطاف و آبی رنگ است و با آن به راحتی میتوانند برگ و غنچه را از درختان جدا کنند. زبانش به حدی دراز است که میتوان پلک و داخل و بیرون گوشش را تمیز کند و در واقع تنها حیوانی است که قادر است گوش خود را بلیسد. نوع نر اکاپی شاخهای کوچکی دارد که با پوست پوشیده شدهاست. گوشهای بزرگی دارند که آنها را در تشخیص شکارچیشان یعنی پلنگ یاری میدهد. اکاپی حیوان منزوی است و تنها برای تولیدمثل در کنار همنوع خود قرار میگیرد. نوع نر اکاپی کمی از ماده اش بزرگتر است و ترجیح میدهد به تنهایی در محوطههای بزرگ زندگی کند که به جمعیت انها صدمه زدهاست زیرا امروزه قلمرو آنان تکه تکه شده و آنها که به زندگی اجتماعی عادت ندارند مجبور شدهاند گاهی در کنار هم قرار بگیرند. آنها برای مشخص کردن قلمرو خود راههای متفاوتی دارند از قبیل بوی مادهای که از ردپایشان بجا میماند و قیرمانند است و همچنین از بوی ادرارشان. نرها از قلمرو خود محافظت میکنند اما گاهی به مادهها اجازه میدهند برای یافتن علوفه از قلمروشان عبور کنند. اکاپی گیاهخوار است اما خیلی از انواع گیاهانی که میخورد برای انسان سمی محسوب میشود. آنها همچنین زغال چوب درختان را که از سوختن چوب درخت توسط صاعقه بوجود امده میخورند و برای تامین منابع معدنی خود نوع خاک رس گوگرد دار، نمکین و قرمز را که در نزدیکی رودخانه یافت میشود، میخورند. اروپاییها مدتها اکاپی را به نام تک شاخ آفریقایی میخواندند. گفتنی است اکاپیها که بر اساس شواهدیافت شده توسط مصریان باستان نیز شناخته میشدهاند، امروزه به دلیل تخریب محل سکونت در خطر انقراض هستند. اکاپی در کاخ آپادانا [ویرایش]اکاپی که تا قبل از قرن بیستم برای غربیها ناشناخته بود، ۲۵۰۰ سال پیش بر سر در کاخ آپادانا در تخت جمشید نقش بسته شده بود و نشانگر هدیهای بود که اقوام اتیوپی به پادشاهی هخامنشی ایران هدیه کرده بودند.[نیازمند منبع] نگارخانه [ویرایش]![]() از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
زرافهسانان گروهی از پستانداران سمدار هستند که به راسته جفتسمان تعلق دارند و از حدود ۲۰ میلیون سال پیش تا به حال بر روی زمین زندگی میکنند. در گذشته گروههای مختلفی از آنها در سراسر اوراسیا و آفریقا وجود داشتهاند ولی اکنون فقط دو گروه از آنها و آن هم تنها در قاره آفریقا باقی ماندهاند. زرافه بلندترین حیوان روی زمین و اکاپی نزدیکترین خویشاوند آن تنها زرافهسانان باقی مانده برروی زمین هستند. نگارخانه [ویرایش]
![]() زرافه
زرافه (نام علمی: Giraffa camelopardalis) یک جانور آفریقایی پستاندار دارای پنجه و سم از سردهٔ زرافگان، بلندقدترین حیوان زمین و بزرگترین نشخوارکنندهاست. به این جانور شتر گاو پلنگ نیز میگویند. زرافه ویژگیهای خاصی دارد برای مثال سر و گردن دراز این جانور بسیار خاص است. قد زرافه به ۶ متر نیز تجاوز میکند و وزن متوسط آن ۱۶۰۰ کیلوگرم برای مرد و ۸۳۰ کیلوگرم برای زن است. این جانور از خانوادهٔ زرافگان است. زرافهها به طور پراکنده در قارهٔ آفریقا به خصوص کشورهای چاد در شمال، آفریقای جنوبی در جنوب، نیجر در غرب و سومالی در شرق زندگی میکنند. زرافههای معمولاً ساکن دشتها، مراتع و جنگلهای باز هستند. منبع غذایی اصلی آنها برگهای اقاقیا هستند که هر حیوان گیاهخواری قدش به آنها نمیرسد. همیشه زرافهها مورد هدف شیرها، گوسالهها، پلنگها و سگهای وحشی قرار میگیرند. زرافههای بزرگسال نمیتوانند پیوندهای اجتماعی قوی ایجاد کنند. هنگام حمله کردن به زرافهها، این موجودات با گردن خود را به عنوان سلاح استفاده میکنند. مردان زرافهها همیشه علاقهٔ زیادی به جفت گیری داشتهاند که حاصل آن نسلهای جوان تر این موجودات است. زمین همیشه شیفتهٔ این موجودات بودهاست و این موجودات را عجیب و غریب میداند به طوری که این موجودات را در نقاشیها، کتابها و انیمیشنهای برجستهای همچون ماداگاسکار ۱، ۲، ۳، دنیای وحش و پیمان حیوانات به تصویر کشیدهاند. توسط اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت، برخی از این موجودات در خطر انقراض و برخی نیز خطری برای انقراض آنها نیست. با این حال، هنوز هم زرافهها در پارکهای متعدد ملی و بازیها نیز یافت میشوند. ریشه یابی [ویرایش]زرافه نامی عربی است و ممکن است از زبانهای آفریقایی نیز ریشه گرفته باشد.[۳] معنی این واژه پیاده روی سریع است.[۴] چند بار املای این واژه در زبان انگلیسی تغییر کردهاست.[۳] Gerfauntz ممکن است از واژه حیوان Geri در سومالی ریشه گرفته باشد.[۵] فرم ایتالیایی Giraffa در سال ۱۵۹۰ به وجود آمد.[۳] در فرانسه به این جانور Girafe نیز میگویند.[۳] نام گونهٔ camelopardalis نیز یک واژه لاتین است.[۶] کمیلپرد نیز نام گونهای در آفریقا است.[۷] دیگر نامهای آفریقایی برای زرافه عبارتند از اکریی (اتسو)، کنییت (الگن)، ندویدا (گیکویو)، تیغا (کلنجین اند لوو)، ندویا (کمبا)، نودولولو (کیهه)، نتقا (کینیتورو)، اندر (لوگبرا)، اتییکا (لوهیا)، کوری (معدی)، الودوکیررگتا آور الچنگیتوآودو (ماسی)، لنیوا (مرو)، هری (پاره)، لمنت (سمبورو) و تویگا (سوایلی و غیره) در شرق ؛[۸]۳۱۳ و توتوا (لوزی)، نتوتلوا (شنگان)، ایندلولمیتسی (سیسوتی)، تهوتلوا (ستهو)، تودا (وندا) و ندلولمیتی (زولو) در جنوب.[۷] در فارسی به آن «شترگاوپلنگ» هم می گویند که ریشه این اسم از uštar-gaw-palang فارسی میانه است.[۹] طبقه بندی و تکامل [ویرایش]![]()
اسکلت زرافه در موزهٔ تاریخ طبیعی پکن
زرافه یکی از دو گونهٔ زندهٔ خانوادهٔ زرافگان است. این خانواده در قدیم بسیار گسترده بودهاست و بیش از ۱۰ جنس فسیلی از آنها یافت شدهاست. زرافهها ۸ میلیون سال پیش از جنوب مرکزی اروپا در دورهٔ میوسن برخاستند. درازشدن تدریجی گردن و اندامهای این جانور در سراسر اصل و نسب زرافگان یافت میشود. بوهلینیا که از نسب زرافگان بودند، در پاسخ به تغییرات آب و هوایی وارد چین و شمال هند شدند. از اینجا، جنس زرافهها تکامل یافت و در حدود ۷ میلیون سال پیش وارد آفریقا شدند. تغییرات آب و هوایی باعث انقراض زرافههای آسیایی شد، در حالی که زرافههای آفریقایی جان سالم به در برند اما در آفریقا تابش به گونههای جدیدی به آنها میتابید. کاملوپارداریس حدود ۱ میلیون سال پیش در شرق آفریقا در دوره چهارم زمینشناسی به وجود آمد. برخی از زیست شناسان نشان دادهاند که زرافهٔ مدرن از تبار جومائی بودهاست. حتی ممکن است از تبار گراکیلیس باشند. اعتقاد بر این است که تکامل زرافهٔ امروزی با مهاجرت آنها از جنگلهای گسترده به زیستگاههای باز، حدود ۸ میلیون سال پیش آغاز شد. زرافه یکی از گونههای متعددی است که توسط کارل لینه در سال ۱۷۵۸ شرح داده شده بود. مورتن تارن برونیش زرافه، این موجودات را در سال ۱۷۷۲ طبقه بندی کرد. در اوایل قرن ۱۹، ژان-باپتیست لامارک معتقد بود که درازشدن گردن زرافهها به دلیل استفادهٔ زیاد از آنها برای خوردن برگ درختان بودهاست. این نظریه در نهایت رد شد و دانشمندان نظریهٔ چارلز رابرت داروین را قبول کردهاند. این نظریه میگوید طبیعت کسانی که با آن طبیعت سازگار باشند را برای زندگی برمی گزیند و در این صورت جانوران دچار جهش میشوند و این جهش را به نسلهای بعدی انتقال میدهند. زیرگونهها [ویرایش]![]()
محدودهٔ جغرافیایی تقریبی، الگوهای خز و روابط فیلوژنتیک بین برخی از گونههای زرافه بر اساس توالی دیانای
تفاوتهایی بین گونههای مختلف وجود دارد. گونههای آفریقایی دندانه دار و گونههای دیگر منظم شکل اند. زرافههای غرب آفریقا روی پوستشان خطوط ضخیم دارند در حالی که زرافههای اهل کشور حبشه دارای خطوطی نازک اند. یک مطالعه درباره ژنتیک در سال ۲۰۰۷ نشان داد که شش زیرگونهٔ غرب آفریقا، راتسچیلد، رتیکولاتا، ماسایی، آنگولایی و جنوب آفریقا، ۶ گونه جداگانهاند. هم چنین مطالعات نشان داد که گونههای مختلف با هم آمیزش جنسی داشتهاند و باعث ایجاد نژادهای جدید شدهاند. این نژادها شامل راتسچیلد، رتیکولاتا و ماسایی است. به نظر میرسد که نژادهای رتیکولاتا و ماسایی از شرق آفریقا سرچشمه گرفتهاند. جمعیت زرافهها در جنوب آفریقا است و به نظر میرسد پوست آنها به عنوان گوساله حک شده باشد. پیامدهای این یافتهها برای حفاظت از زرافهها توسط دیوید برون، نویسنده اصلی این مطالعه بودهاست. در این باره بیبیسی گفتهاست: همهٔ زرافهها گونههای مختلف دارند و در آستانهٔ انقراض اند. برخی از این جمعیتها چند صد نفر هستند و نیاز به حفاظت فوری دارند. ظاهر و کالبدشکافی [ویرایش]زرافهٔ نری که کامل رشد کرده باشد، باید قدش به طور ایستاده ۶٫۵ متر و بلندتر از ماده ها باشد. وزن یک زرافه نر بالغ باید ۱٬۶۰۰ کیلوگرم و وزن یک ماده بالغ باید ۸۳۰ کیلوگرم باشد. با وجود گردن و پاهای بلند، بدن زرافه نسبتاً کوتاه است. رنگ بدن آنها معمولاً خاکستری است. شنوایی و بویایی آنها بسیار تیز است. آنها میتوانند از خود در برابر طوفان شن به خوبی محافظت کنند. زبان زرافهها برای گرفتن و چیدن برگ حدود ۵۰ سانتی متر است. این زبان به رنگ ارغوانی است و خود را در برابر آفتاب سوختگی محافظت میکند. برای گرفتن شاخ و برگ و تمیز کردن بینی اش مفید است. لب فوقانی زرافه دارای استعدادهای هنری و مفید هنگام گرفتن غذا است. در هنگام گرفتن غذا، لبها از زبان و داخل دهان زرافه در برابر خارها محافظت میکند. هر زرافه دارای یک پوشش منحصر به فرد است. قد زرافه برای استتار او کمک میکند به طوری که میتواند به راحتی در نور و جنگل به عنوان درخت قائم شود. او با پوست زرافه در مناطق تیره میتواند استتار کند. پوست زرافه بیشتر خاکستری است. هم چنین پوست او ضخیم است و خار به سختی در آن فرو میرود. خزهای روی پوست او، برای حفاظت از زرافه در برابر موجوداتی همچون انگلها و مواد شیمیایی به کار میرود. حداقل ۱۱ مواد شیمیایی معطر روی پوست زرافه قرار دارد. از آن جا که مواد شیمیایی معطر روی پوست نرها نسبت به ماده ها بوی قوی تری دارد، به راحتی میتوان جنس آنها را مشخص کرد. در کنار گردن زرافه، یالهای کوتاه و موهای سیخ وجود دارد. دم زرافه حدود ۱ متر است و از تار موهایش برای دفاع در برابر حشرات استفاده میکند. جمجمه و استخوانها [ویرایش]هر دو جنس زرافه دارای شاخ برجستهای اند که از غضروف ساخته شدهاست. وجود عروق، ممکن است نقش مهمی در تنظیم حرارت بدن به وسیلهٔ استخوانها داشته باشد. استخوانها به یافتن جنس و سن زرافهها نیز کمک میکنند، به طوری که استخوانها در ماده های جوان نازک هستند و در بالای سر ماده ها آن قدر نازک اند که مانند مو میمانند. اما استخوانها در زرافههای نر کلفت اند و در بالای به نظر میرسد که زرافه طاس است. هم چنین تودههای متوسط به صورت برجسته در جلوی جمجمهٔ ماد ها قرار دارند. هر چقدر سن در نرها بالاتر میرود، کلسیم نیز بیشتر میشود و این برجستگی را ایجاد میکند. با این حال، جمجمهٔ نرها سنگین تر است و در مبارزه از آن استفاده میکنند. فک زرافه فوقانی است و فاقد دندان جلو است. پاها، حرکت و استخوانبندی [ویرایش]جلو و پشت ساق پای زرافه تقریباً به طول گردن اوست. مچ دست انسان در زرافهها به صورت زانو عمل میکند. قطر پای زرافه ۳۰ سانتی متر، و قطر سم آن ۱۵ سانتی متر در نرها و ۱۰ سانتی متر در ماده ها است. سمها وزن زرافه را به زمین وارد میکنند. زرافه نیز همانند انسان لگن دارد. زرافه به دو شکل حرکت میکند. در شکل اول با حرکت دادن پاها بر روی یک طرف بدن و در همان زمان در طرف دیگر، پیاده روی میکند. در شکل دوم هم پای عقبی قبل از حرکت پی جلو، به جلو حرکت میکند. حیوانات متکی بر حرکت رو به جلو، از سر و گردن خود برای حفظ تعادل استفاده میکنند. حداکثر سرعت دویدن زرافه ۶۰ کیلومتر در ساعت است. (۳۷ مایل در ساعت است.) زرافه با بدنش دراز میکشد. برای دراز کشیدن ابتدا زانوی پای جلویی خود را بر زمین میزند و آن پار ا کاملاً روی زمین میگذارد. سپس همین کار را با پای عقبی اش میکند. زرافه در هر روز ۴:۳۶ ساعت میخوابد که بیشتر این وقت را در شب میخوابد. بیشتر زرافهها این گونه میخوابند و افراد مسن تر به شکل ایستاده میخوابند. افراد مسن برای خوابیدن گردن خود را به عقب خم میکنند و آن را روی باسن یا ران خود میگذارند. زرافه برای آب خوردن زانوی پای جلوی خود را روی زمین میزند و گردن خود را دراز میکند و آب میخورد. این جانور هیچ گاه شناگر ماهری نبودهاست و پاهای بلند او در آب بسیار دست و پاگیر است؛ هر چند میتواند شنا کند. در هنگام شناکردن، وزن قفسهٔ سینه، پای جلویی اجازه شناکردن را به راحتی نمیدهند. گردن [ویرایش]![]()
زرافهٔ نر بالغ در حال تغذیه در ارتفاع بالا بر روی آکاسیا
گردن زرافه بسیار دراز است و تا ۲ متر هم تجاوز میکند. هر مهرهٔ گردن زرافه ۲۸ سانتی متر است و این باعث درازی گردن او شدهاست. مهرههای گردن او حدود ۵۲-۵۴ درصد ستون فقرات او را تشکیل میدهد؛ در حالی که مهرههای گردن زرافههای آنگولایی ۲۷-۳۳ درصد ستون فقراتش را تشکیل میدهد. این کشیدگی گردن او تا مدت زیادی به طول میانجامد. سر و گردن بزرگ زرافه باعث شدهاست که آنها عضلات و رباط گردنشان گسترش پیدا کنند. مهرههای گردن زرافه به حالت گوی و کاسهای مفاصل است. به طور خاصی مفاصل محور (C2 و C1) اجازه میدهند که حیوان سر خود را به صورت عمودی کج کند و به شاخههای درخت برسد. مفصل بین مهرههای گردن و قفسهٔ سینه در زرافه بین مهرهٔ اول و دوم و قفسهٔ سینه او قرار دارد؛ در حالی که این مهرهٔ نشخوارکنندگان دیگر بر خلاف زرافه بین هفتمین مهرهٔ گردن C7 و T1 قرار دارد. این باعث میشود که طول گردن زرافه افزایش یابد. با این حال، زرافه دارای ویژگیهای ریخت شناختی دنده، مهرههای قفسهٔ سینه و هفت مهرهٔ گردن باعث ایحاد ناهنجاریهای عصبی در زرافه میشود و این قابلیتهای زرافه در پستانداران استثنایی است. دو نظریهٔ اصلی در مورد منشاء تکاملی و کشیدگی گردن زرافه وجود دارد. "نظریهٔ انتخاب طبیعی" در ابتداً توسط چارلز داروین پشنهاد شد و اخیراً به چالش کشیده شدهاست. این نظریه نشان میدهد که زرافه با گردن دراز خود میتوانسته برگهای درختان را بخورد اما حیوانات دیگر به دلیل کوتاهی گردن نمیتوانستند و از بین میرفتند. زرافهها ۴٫۵ متر قد داشتند و تغذیه شان به راحتی انجام میگرفت؛ در حالی که جانوران دیگر نظیر کودو، با قد ۲ متری شان نمیتوانستند به برگهای درختان برسند و غذای کافی بخورند. هم چنین تحقیقات نشان میدهد که انتخاب طبیعی هنوز هم در طبیعت وجود دارد و حیوانات زیادی از بین میروند ولی تغذیه زرافهها بسیار خوب و مناسب است. با این حال، دانشمندان مخالف این نظریه اعتقاد دارند که زرافه زمان زیادی صرف تغذیه نمیکند و وقتی سیر میشود، حیوانات دیگر هم فرصت این را دارند که از برگ درختان تغذیه کنند و زنده بمانند. نظریهٔ اصلی دیگر "انتخاب جنسی" نام دارد. این نظریه نشان میدهد که گردن طولانی زرافه یکی از صفات ثانویهٔ جنسی در تکامل آن هاست، این افزایش گردن به دلیل کشیدن زرافهها در مسابقات (پایین را ببینید) و هم چنین برای دسترسی به زرافههای مادهاست. در این نظریه، نرها نسبت به ماده ها هم سن و سال، گردن طولانی تر و سنگین تری دارند. یکی از انتقادهای این نظریه این است که چرا زرافههای ماده گردنشان این چنین مانند نرها افزایش یافتهاست. سیستم داخلی [ویرایش]در سمت چپ پستانداران، عصب عود حنجره است که در زرافهها ۳۰ سانتی متر است و از همه پستانداران طولانی تر است. این عصب در هر حیوان زندهٔ دیگری نیز هست. عصب سمت چپ بیش از ۲ متر طول دارد. هر یک از سلولهای عصبی در این مسیر کار خود را آغاز میکنند و در ساقهٔ مغز و گردن عبور میکنند. سپس به اندامهای دیگر بدن هم چون عصب عود حنجره که در پشت گردن است میروند. بنابراین طول هر یک از این سلولهای عصبی در بزرگترین زرافهها حدود ۵ متر (۱۶ فوت) است. ساختار مغز زرافه شبیه مغز گاو است. شکلهای اسکلت زرافه نشان میدهد که حجم ریههای زرافه نسبت به جرم آنها کوچک است. زرافه به دلیل گردن درازش، نای باریکی نیز دارد. این عوامل مقاومت زرافه در برابر جریان هوا را افزایش میدهند. با این حال، حیوانات هنوز هم میتوانند اکسیژن کافی برای بافتهای خود را فراهم کنند. سیستم گردش خون زرافه برای ارتفاع زیادش دارای سازگاریهای مختلفی است. قلب زرافه میتواند بیش از ۲۵ پوند (۱۱ کیلوگرم) وزن داشته باشد و طول آن ۲ فوت (۶۱ سانتی متر) است. با این حال، قلب زرافه باید دو برابر فشار خون مورد نیاز انسان را برای حفظ جریان خون به مغز تولید کند. قلب زرافه باید ۱۵۰ بار در دقیقه بزند. وقتی زرافه سر خود را پایین میآورد، در قسمت بالای گردن، اسطرلاب مانع از جریان خون زیاد به مغز میشود. رگ زیر گلویی حاوی دریچهای برای جلوگیری از جریان خون است. در مقابل، رگهای خونی در پایین پاها قرار دارند و تحت فشار زیادی هستند. برای حل این مشکل، پایین پاهای زرافه، لایهای ضخیم و پوستی محکم وجود دارد که از ریختن بیش از حد خون جلوگیری میکند. عضلات مری زرافه به طور غیر عادی قوی است و اجازه میدهد که غذا از معده تا گردن و دهان بازگردد و برای نشخوار فراهم شود. همهٔ نشخوارکنندگان در شکمشان چهار حفره دارند و نشخوار باید با رژیم غذاییشان سازگار باشد. اندازه گیریها نشان دادهاست که رودهٔ زرافه حدود ۸۰ متر (۲۶۰ فوت) طول دارد. البته این روده از رودهٔ کوچک زرافه بزرگ تر است. کبد زرافه کوچک و جمع و جور است. کیسهٔ صفرا در طول زندگی جنینی وجود دارد اما ممکن است قبل از تولد ناپدید شود. رفتار و محیط زیست [ویرایش]زیستگاه و تغذیه [ویرایش]زرافهها معمولاً ساکن دشتها، مراتع و جنگلهای بازاند. محل زندگی کنونی آنها آفریقاست و در جنگلهای اقاقیا و باز زندگی میکنند.[۸] زرافهٔ آنگولایی را میتوان در محیطهای بیابانی نیز یافت.[۱۰] زرافهها در فهرست درختان، اقاقیا را ترجیح میدهند که برگ هایشان حاوی منابع رشد زرافهها مانند کلسیم و پروتئین است.[۴] آنها هم چنین از درختچه، چمن و میوه نیز تغذیه میکنند.[۱۱] هر زرافه در هر روز حدود ۳۴ کیلوگرم شاخ و برگ میخورد.[۱۱] هم چنین او لاشه، گ
شتر یک کوهانه گونهایی از شترسانان است که در آفریقای شمالی و خاورمیانه زندگی میکند. ![]()
شتر دو کوهانه (شتر بلخی) گونهایی از شترسانان است که در خاور دور، آسیای میانه و خاورمیانه زندگی میکند. دانشمندان معتقدند که برخلاف شتر یک کوهانه که درجنوب عربستان اهلی شدهاست شتر دوکوهانه توسط عشایر کوچ نشین آسیای مرکزی، مغولستان و شمال چین اهلی شدهاند و این کوچ نشینان شتر دوکوهانه را به منظور حمل و نقل و کارهای سخت اهلی کردهاند بعدها بر اثر پیشرفت تمدن و به وجود آمدن روستاها و دهکدهها و استقرار عشایر کوچ رو، از شتر دوکوهانه برای شخم زنی و لشکرکشی و استفاده از پشم و گوشت و پوست نیز استفاده شدهاست. تاریخچه پرورش شتر دوکوهانه در چین به قرنها قبل از میلاد باز میگردد و سلسلههای مختلف پادشاهی چین از این حیوان برای مقاصد گوناگون استفاده میکردهاند. تاریخچه حضور شتر دوکوهانه درایران روشن نیست، هرچند که درکتاب اوستا کتاب مقدس زرتشتیان که بین سالهای ۵۳۰ تا ۵۷۰ پیش از میلاد نوشته شدهاست اشارهای فراوان به شتر شدهاست اما مشخص نیست که منظور از شتر کدام گونه آن است. برخی معتقدند که منظور از شتر در اوستا شتر دوکوهانه بودهاست و شتر یک کوهانه سالها بعد و همزمان با فتوحات ایرانیان در بین النهرین، فلسطین و مصر به ایران وارد شدهاست. این فرضیه مبتنی بر نقشهایی است که بر روی دیوارهای تخت جمشید، که در فاصله زمانی بین قرن ۶ یا ۷ پیش از میلاد ساخته شده میباشد در جاده ابریشم که نقش بسیار مهمی را در تجارت دنیای قدیم بازی میکرد، از شتر دوکوهانه جهت حمل و نقل ابریشم و سایر محصولات تجاری استفاده میشد. استفاده وسیع از شتر یک کوهانه برای مقاصد عمومی، بارکشی ومیزان تولید سریع گوشت و شیر منجر به عقب نشینی تدریجی شتر دوکوهانه به طرف مناطق شمالی وکشورهائی نظیر قزاقستان ازبکستان مغولستان وغیره گردید جایی که شرایط آب و هوایی و دیگر شرایط اقلیمی برای شتر یک کوهانه بسیار دشوار بوده و ناچار بودهاند که از شتر دوکوهانه استفاده کنند. زیرا شترهای دوکوهانه دارای سمهای مقاومی برای راه رفتن در زمینهای سنگلاخی بودهاند و همچنین به علت پشم وکرک زیادی که در بدن داشتهاند در هوای سرد و باد و طوفانهایی که معمولاً در مناطق سرد و خشک مغولستان و دامنه کوههای هیمالیا وجود داشته حفاظت میشدهاند و بنابر این احتمال میرود نسل شترهای دوکوهانه موجود درایران از نسل شترهای ترددی فوق باشد. تعداد فعلی شترهای دوکوهانه در جهان حدود ۲ میلیون نفر میباشند که در کشورهای چین، مغولستان و افغانستان و آسیای مرکزی و به میزان کمتر در ایران و ترکیه و آذربایجان پراکندهاند. تعداد شترهای دوکوهانه در ایران کمتر از یکصد نفر برآورد گردیدهاست که در مناطق شمال غربی و شرق کشور (استان اردبیل و گلستان) زیست میکنند که به علت عدم حمایت در تأمین آب و نهادههای دامی (علوفه و...) و اعتبارات بانکی شترداران در حال انقراض جدی میباشند. خصوصیات نژادهای شتر دوکوهانه: شترهای دوکوهانه دارای استخوانهای بزرگ و قوی، پاهای نسبتاً کوتاه، کوهان گرد، لبهای بزرگ، پوشش پشمی ضخیم، کف پاهای بزرگ و مسطح میباشند. میانگین محصول پشم وکرک آنها سالیانه پنج کیلوگرم و در حیوانات نر بالغ، بیش از هشت کیلوگرم و در نرهای اخته شده به ده کیلوگرم میرسد. رنگ شترهای دوکوهانه، اغلب قهوهای تیره بوده و وزن زنده آنها به ۷۵۰ تا ۸۵۰ کیلوگرم میرسد که درنتیجه وزن لاشه آنها ۳۷۵ تا ۴۲۵ کیلوگرم میباشد. دوره شیردهی آنها ۱۶۰ روز بوده و در یک دوره شیردهی ۷۰۰ تا ۸۰۰ لیتر شیر تولید میکنند که از این مقدار ۳۰۰ لیتر برای مصرف انسان و بقیه به خوراک دیلاقها میرسد. شیر آنها از لحاظ ویتامین C خیلی غنی بوده و میتوان از آن به راحتی فرآوردههای لبنی تهیه نمود که این امر در شترهای یک کوهانه نیاز به افزودن بعضی مواد از جمله کلرید کلسیم دارد. بلوغ آنها در چهارسالگی بوده و جفتگیری آنها فصلی میباشند. دوره آبستنی آنها ۱۳ ماه طول میکشد. به ازای هر ۱۶ تا ۲۵ نفر شتر ماده دوکوهانه، یک نفر شتر نر دوکوهانه بسته به توان شتر نر و تغذیه آن جهت جفتگیری نیاز میباشد. میانگین وزن دیلاقهای آنها در بدو تولد به ۳۵ کیلوگرم میرسد.هر نفر شتر دوکوهانه روزانه در حدود ۱۴ کیلوگرم ماده خشک مصرف میکند. شتر ماده دوکوهانه روزانه در فصل تابستان ۳۵ تا ۴۰ لیتر و در فصل زمستان ۲۰ تا ۲۵ لیتر و شتر نر دوکوهانه در فصل تابستان ۴۰ تا ۵۵ لیتر و در فصل زمستان ۲۰ تا ۳۵ لیتر آب میآشامد. شتر دوکوهانه باتوجه به ساختمان بدنی خاص خود به شرایط آب و هوای سرد خشک تطابق یافتهاست و قادر است در راههای کوهستانی و پربرف رفت و آمد نماید. شتر دوکوهانه میتواند در تابستان تا درجه حرارت ۳۰ درجه سانتی گراد و در زمستان تا درجه حرارت ۳۰- درجه سانتی گراد را به خوبی تحمل نماید. متوسط باری را که شتر دوکوهانه میتواند حمل نماید ۱۰۰ تا ۱۵۰ کیلوگرم میباشد که این موضوع مستقیماً با وضع جسمانی و مسافتی را که باید طی نماید بستگی دارد و در مسافتهای کوتاه (۱۵۵ کیلومتر) میتوان مقدار بار را تا ۲۵۰ و حتی ۳۰۰ کیلوگرم افزایش داد. Konrashov (۱۹۵۸) اندازههای متوسط بدن شتر دوکوهانه در چین را بدین شرح گزارش نمودهاست :
شترهای دوکوهانه در ایران [ویرایش]بعضی از عشایر ایران شترهای دوکوهانه نر را با شترهای ماده یک کوهانه تلاقی میدهند که شترهای دورگ حاصله در نسل اول یک کوهانه بوده و کوهان آن کشیده تر از کوهان شترهای یک کوهانه میباشد و در مجموع خوش اندام و دارای سرکوچک، گردن کلفت و کشیده، دم کوتاه، پشم بلند و مجعد روی پیشانی، پس سر و زیر چانه بوده و یکی از خصوصیات مشخص آنها در نسل اول این است که همیشه سنگین تر از پدر و مادر خود بوده و وزن آنها به نهصد تا نهصد و پنجاه کیلوگرم میرسد و دارای ظرفیت انجام کارهای سخت تری نسبت به شتر دوکوهانه میباشد. عشایر کشورمان از این دورگها جهت حمل بار بیشتر و عبور از مناطق سختگذر که شتر دوکوهانه قادر به رفتن از آنجا نمیباشد استفاده میکنند. البته این تلاقی بین اولاد نسل اول به بعد به لحاظ ضعیف و غیرطبیعی بودن و مرگ و میر زیاد نتاج آنها توصیه نمیشود. به نظر میرسد که در شرایط فعلی به علت قلت جمعیت آنها، وجود همخونی باعث خواهد گردید که انقراض نسل این نوع شتر شدیدتر گردد که راه از بین بردن آن وارد نمودن خون جدید در گله میباشد. بنا به تجربه شترداران یکی از راههای تکثیر شترهای دوکوهانه در کشور وارد نمودن خون جدید در گله، انجام تلاقی تدریجی بین دورگهای حاصله از تلاقی شتر نر دوکوهانه با ماده یک کوهانه وشتر ماده یک کوهانه با شتر نر دو کوهانه در طی سه نسل میباشد که نتایج حاصله در تلاقی تدریجی در نسل سوم (F۳)، شتر دوکوهانه با درجه خلوص خونی ۹۴ درصد میباشد.
![]()
ویکونیا (vicuña) جانوری از راسته جفتسُمان∗ است. این جانور گونهایی لاما است که در آمریکای جنوبی زندگی میکند. مانند گواناکو وحشی است. از دیگر لاماها کوچکتر است. ![]()
آلپاکا (نام علمی: Vicugna pacos) گونهایی لاما است که در آمریکای جنوبی زندگی میکند. مانند لامای معمولی اهلی است ولی برعکس لاما که گوشی موزمانند دارد گوشهای آلپاکا صاف است. پشم آلپاکا از پشم لاما نرمتر است. بهای مرغوبترین پشم آلپاکا نزدیک به بهای کرک کشمیر معمولی است. گلههای آلپاکا برای چرا در بلندیهای ۳۵۰۰ متر به بالا در کوهستان آند در اکوادور و جنوب پرو، شمال بولیوی و شمال شیلی نگهداری میشود. آلپاکاها از لاما کوچکترند و از آنها برای بارکشی استفاده نمیکنند بلکه تنها از الیاف آنها استفاده میشود. از الیاف آلپاکا برای تهیه بافتنیهایی همچون پتو، جوراب، کلاه، دستکش، روسری و پونچو بهره میگیرند. الیاف آلپاکا در پرو در ۵۲ رنگ طبیعی، در استرالیا در ۱۲ رنگ طبیعی و در ایالات متحده در ۱۶ رنگ طبیعی طبقهبندی شدهاند. در صنعت نساجی واژهٔ آلپاکا بیشتر به یک روش پارچهبافی اطلاق میشود که در اصل در آن روش در آغاز از پشم آلپاکا استفاده میشد. امروزه در آن روش بیشتر از پشمهای بز مَرغُز موسوم به موهر بهره میگیرند. ![]()
گواناکو حیوانی است از راسته زوجسمان (Artiodactyla) خانواده شترسانان (Camelidae) که گونهایی لاما است و در آمریکای جنوبی زندگی میکند. مانند ویکونیا وحشی است. کرک گواناکو یکی از نرمترین کرکها میباشد که از کرک کشمیر نیز گرانتر است. ![]()
لاماها گونههایی از شترسانان هستند که در آمریکای جنوبی زندگی میکنند. لاماها دارای کوهان نیستند. لاماها در گذشته به طور گسترده از سوی اینکاها و دیگر بومیان رشته کوه آند به عنوان حیوان بارکش و گوشتی استفاده میشدند. هم اکنون نیز در آمریکای جنوبی هنوز از این حیوان برای بارکشی، تولید گوشت و پشم استفاده میشود. چهار دسته لاما وجود دارد که به معروفترین آنها لاما گفته میشود. شامل: ![]()
شُتُرسانان (Camelidae) خانوادهای از پستانداران هستند از زیرراسته پینهپایان (Tylopoda) راسته زوجسمان. شامل: لاما (Lama glama) گواناکو (Lama guanicoe) آلپاکا Vicugna pacos ویکونیا (Vicugna vicugna) شتر یککوهانه (Camelus dromedarius) شتر دوکوهانه (Camelus bactrianus) ![]()
شُتُر' یا اُشتر را که در زبان پهلوی ushtar میگفتند حیوانی است نیرومند و تنومند با توش و توان بالا از خانواده شترسانان؛ نشخوارکننده و با دست و گردنی دراز. بر پشت خود یک یا دو کوهان دارد که ساختارش از پیه و چربی است. در دین اسلام گوشت او حلال است. اما ذبح آن با دیگر جانوران حلال گوشت متفاوت است و آن را نحر(بریدن گلو) میکنند و اگر سر آن را مانند گوسفند پیش از نحر ببرند گوشت آن حلال نیست. شیرش نیز نوشیده میشود ولی بیشتر کاربرد بارکشی دارد. پشم و پوستش نیز برای ریسندگی و پارچهبافی و کفشدوزی کاربرد دارد. گونههای دیگری از شتر نیز در آمریکای جنوبی زندگی میکنند، به نامهای لاما، الپاگا، گوانا که دارای کوهان نیستد. شتر ویژگیهای خاصّی دارد که مهمترین آنها تحمّل شرایط سخت صحرا و دماهای گوناگون و بهویژه گرمای شدید تابستان و کمبود آب و علوفه است. ترکیب جسمانی شتر با دیگر جانوران اختلاف زیادی دارد، و این اختلاف انگیزه شده که شتر در درازا روزهای سال در صحرا زندگی کند و از بوتهها و درختچههای گوناگون صحرایی و کویری و حتی از بوتههای شور و خاردار تغذیه کند. عربها از زمانهای بسیار دور از شتر استفاده کرده و میکنند. آنها به این حیوان اهلی لقب کشتی صحرا (به عربی: سفینةالصحراء) دادهاند. شتر حیوان مفیدی است و کاربردهای فراوانی دارد. این حیوان علاوه بر اینکه وسیله اصلی رفت و آمد ساکنین صحراست، از سویی دیگر میتواند خوراکی آدمی و وسایل مورد نیاز دیگر را به انسان عرضه کند و انسان میتواند با تغذیه با شیرشتر و گوشت شتر، تا هفتهها در صحرا زنده بماند. هم چنین میتوان از چربی کوهان به جای کره استفاده کرد و پشم شتر را در ساختن خیمهها، پتو، فرش، لباسهای پشمی، طناب و ریسمان به کار برد. هم چنین میتوان از مدفوع خشک شده شتر برای روشن کردن آتش استفاده کرد و پس از کشتار شتر میتوان از پوست آن برای ساختن کفش و مشک و چیزهای دیگر استفاده کرد. شتر از جانورانی است که با محیطهای خشک و بیآب و علف و صحرا سازگار شده و این سازگاری انگیزه شده است که به خوبی بتواند آب و هوای گرم و خشک، بیآبی و کمخوراکی را تحمل کند. کوهان، عضوی قابل توجه در شتر است که تنها از چربی و عضلات تشکیل شده و در آن استخوانی وجود ندارد و شتر در شرایط بیخوراکی تا چندین روز میتواند با اعتماد به وجود این چربی و سوخت و ساز آن زنده بماند. کف پای شتر حالت مخصوص به خود دارد و از دو بخش تشکیل شده است و کلفت و پهن است و مانع از این میشود که پای شتر در شنهای ریز صحرا فرو رود. چشمهای شتر دارای مژگانهای بلندی است که به همراهی پلکها، چشمها را از طوفانهای شنی و از تابش شدید آفتاب محافظت میکند. منخرین شتر دارای شکافهای طولی است که شتر در هنگام تنفس میتواند بینی را به خوبی از هم باز کند و بیشترین میزان هوا را وارد ریههای خود کند و در هنگام بروز طوفانهای شنی بینی خود را ببندد. هم چنین شتر دارای فک درازی است که به طور جانبی حرکت میکند و میتواند عمل جویدن را به خوبی انجام دهد. شتر میتواند بیشتر از هر حیوان دیگر بیآبی را تحمل کند و اکنون آشکار شده است که شتر به علت اختلاف زیاد درجه حرارت بدنش میتواند آب بدن خود را حفظ نماید. زیرا که از این آب برای خنک کردن بدن استفاده نمیکند. درجه حرارت بدن شتر ثابت نیست و به آهستگی همراه با ارتفاع درجه حرارت محیط بالا میرود و این بدان معنی است که شتر آب بدن خود را از دست نمیدهد تا بدن خود را سرد نگه دارد (که این کار در انسان از طریق عرق کردن صورت میگیرد) و در هنگام شب، هنگامی که درجه حرارت محیط پایین میرود درجه حرارت بدن شتر نیز کاهش یافته و در هنگام صبح در پایینترین درجه خواهد بود. دمای بدن شتر میتواند در محدوده 7 درجه فارنهایت بالا و پایین برود در حالی که در انسان تنها در محدوده 1 درجه فارنهایت بالا و پایین میرود.
خصوصیات شتر [ویرایش]لبهای شتر دارای گسترش حرکتی خوبی است و لب بالائی به دو بخش تقسیم شده است و ملاحظه میگردد که لب پایینی در شترهای مسن بوضوح آویزان است. در این حیوان نیز، همانند دیگر نشخوارکنندگان برروی فک پایینی شتر تنها دندان پیشین وجود دارد و این دندانها در فک بالائی وجود ندارد. دهان شتر همیشه باز است و حیوان آواهای بلند و آزار دهندهای از خود در میآورد و هنگامی که حیوان چنین آواهائی از خود در میآورد اگر به دهان او بنگریم در موخره دهان میتوانیم تودهای سرخ رنگ را ببینیم که احیاناً تا بخش جلوئی دهان میرسد و به دید میرسد که برگرده این توده مرطوب کردن ناحیه انتهایی حنجره است و در نتیجه کمک میکند حیوان در برابر تشنگی مقاومت کند. (این توده بالاخص درهنگام فصل جفتگیری، که شتر نر مست بدون دلیل به دیگران حمله میکند، و بیضهها و مثانه و اجزای دیگر بدن را گاز میگیرد، در خارج از دهان نیز مشاهده میگردد). شتر در بالای پس سر خود غدهای نرم و مرطوب دارد که برگرده ترشحی آن در هنگام مستی شتر است. در حالی که بقیه اجزای بدن بی بر و برگرد خشک میباشد. در ناحیه مفصل پاها، پوست شتر کلفت و خشن میگردد که به آن پینه میگوییم. این پینهها بیشتر در جاهائی از بدن مشاهده میگردد که شتر بر روی آنها مینشیند تا باقی بدن خود را از اصطکاک با زمین محافظت نماید و هم چنین شتر در ناحیه جناغ سینه نیز پینه بزرگی دارد که شتر را در هنگام نشستن بر روی زمین در حفظ تعادل کمک میرساند. کوهان شتر یک توده چربی است که حجم آن بر حسب شتر، سن وی و سلامتی یا بیماری وی تغییر مییابد. پاهای شتر به گونهای فرگشت(تکامل) یافته است که حیوان را در هنگام راه رفتن بر روی شنهای نرم یاری کند، ولی به هر حال این پاها با هر گونه زمینی به جز زمینهای گلآلود بارهت دارد. اما سمهای حیوان واضح و آشکار نبوده و در داخل بافت کراتینه کف پا فرار گرفته است. کف پا محکم بوده و دارای ناخنهای سخت و کوتاهی در مقدمه است و هنگامی که کف پا بر روی زمین گذاشته میشود به خوبی منبسط میگردد و انگیزه تثبیت پا بر روی شنها میگردد و این در حالی است که شتر با سختی فراوان بر روی زمینهای گلی و لغزنده راه میرود. دستگاه گوارش شتر همچون دیگر نشخوار کنندگان دارای معده چهارگانه است هر چند که هزار لای شتر، رشد و گسترش چندانی نیافته است. شتر دارای رفتار ویژهای است. این حیوان هر چند که حیوانی بردبار و آرام است اما احیاناً و به صورت ناگهانی مهاجم میگردد (بهویژه در فصل جفتگیری) و به همین جهت بهتر است که در هنگام کار، شتران نر و ماده از هم جدا گردند در اوقات دیگر شترها مطیع و آرام هستند. علی رغم اینکه در هنگام گرفتن افسار آنان و یا نهادن بار، از خود آواهای بلند آزار دهنده در میآورند خطری نخواهند داشت و معمولاً شتران اخته شده در مقایسه با شتران نر آرامتر هستند. شتر نسبت به تحمل درد و در قبال بیماریها تا حدودی مقاومتر از دیگر دامهاست و هیچگونه علایم خستگی و ناراحتی از خود بروز نمیدهند. به همین جهت باید که به دقت آنها را تحت دید داشت زیرا در هنگام بیماری نیز بدون هیچگونه اظهار ناراحتی هم چنان به کار خود ادامه میدهند. نامگذاری [ویرایش]هر قومی نامگذاری ویژه خود را برای شتر دارد. از اسامی شتران در بین ترکمنها میتوان به زیر اشاره نمود: ۱- بچه شتر ۱ ساله، کوشک ۲- کمی که بزرگتر شد، اوشک ۳- سمبل شتر ترکمن که بسیار زیباست و به رنگ سفید است، آق مایا نام دارد. مایا گاهی هم نام دختر انتخاب میشود. ۴- بزرگترین شتر در گله شتران را آروانا گویند. ۵- شتر چهار ساله، دوج ۶- شتر ماده، دیهاست. نگاره [ویرایش]![]()
گوزن خالدار یا چیتال نوعی گوزن است که بومی مناطق جنگلی سریلانکا، نپال، بنگلادش، بوتان است. تعداد کمی از آن نیز در پاکستان یافت میشوند. توصیف ظاهری [ویرایش]رنگ پوست گوزن خالدار صورتی متمایل به قهوهای است که بر خود خالهای سفید دارد. بخشهای زیرین بدن نیز سفیدرنگ هستند. شاخهای آن، که هر سال از نو بر سرش میرویند، بلند و سه-شاخه هستند و طولشان به ۷۵ سانتیمتر میرسد. اندازه قامت این جانور ۹۰ سانتیمتر است و وزنش به ۸۵ کیلوگرم میرسد ولی نرها در کل بزرگتر از مادهها هستند. میانگین طول عمر ۸ تا ۱۴ سال است. نگارخانه [ویرایش]![]()
گوزن شمالی که در آمریکای شمالی به کاریبو معروف است از گونه گوزنهاست که در توندرای شمالگان و در جنگلهای شمالی (تایگا) همجوار گرینلند، اسکاندیناوی، روسیه، آلاسکا و کانادا یافت میشود. گوزنهای شمالی در اروپای شمالی حیواناتی اهلیشده هستند. دو گونه از این نوع حیوان وجود دارد، گوزنهای شمالی توندرا و گوزنهای شمالی درختزار. نوع توندرا در رمههای بزرگ (که به نیم میلیون راس میرسد) و در یک دوره سالانه، بین توندرا و درختزارها به مسافت ۵٬۰۰۰ کیلومتر کوچ میکنند. تعداد گوزنهای شمالی درختزارها از نوع اول کمتر است. قد گوزن شمالی بالغ نر به بیش از ۱٫۲ متر رسیده و وزن آن بالغ بر ۲۵۰ کیلوگرم است. گوزنهای شمالی ماده نسبتاً کوچکترند و هر دو جنس نر و ماده دارای شاخ هستند. در فصل تابستان گلههای گوزن شمالی عمدتاً متشکل از گوزنهای ماده و بچه گوزن اند. در فصل پاییز گوزنهای نر بالغ منزوی به آنان پیوسته و با هم بر سر گرد آوردن گروهی از گوزنهای ماده برای جفتگیری مبارز میکنند.
![]()
شوکا (Capreolus capreolus) نوعی گوزن کوچک بومی اورآسیا به رنگ سربی یا سرخ است که بیشتر در مناطق سردسیر زندگی میکند. شوکا با ۹۵ تا ۱۳۵ سانتیمتر طول و ۶۵ تا ۷۵ سانتی متر ارتفاع در ناحیهٔ شانه و ۱۵ تا ۳۰ کیلوگرم وزن، گوزنی نسبتاً کوچک است. نرها شاخ دارند و مادهها بدون شاخاند. شاخ نرها در پاییز میافتد. غذای شوکا علفها، برگها، جوانهها، قارچها و میوهها است و بهویژه به علفهای لطیف و نورس و مرطوب علاقه دارند. پلنگ، گرگ، شغال، گربه جنگلی و پرندگان شکاری مهمترین دشمنان طبیعی این حیوان است. این حیوان جمعیت بسیار خوبی در اروپا دارد و جمعیت آن در نیم قرن اخیر افزایش چشمگیری نیز یافته و تنها در اروپای مرکزی به ۱۵ میلیون رأس رسیدهاست. اما در خاورمیانه وضعیت نامناسبی دارد و در اسرائیل، فلسطین و لبنان منقرض شدهاست. البته طرحی برای احیای نسل آن در اسرائیل در حال اجرا است. در ایران زیستگاه اصلی این حیوان کرانههای دریای خزر است. تعداد بسیار کمی هم در غرب و شمال غرب کشور مشاهده شدهاند. ![]()
اگر نمیتوانید درست ببینید؛به ادامه مطلب مراجعه کنید ![]() ادامه مطلب
مرال یا گوزن قرمز یا گاو کوهی (Cervus elaphus) یکی از بزرگترین انواع گوزن است که بومی اروپا، آسیای صغیر، غرب آسیا و آسیای میانه و شمال آفریقا میباشد. تا سال ۲۰۰۴ واپیتی یا اِلک (Cervus canadensis) گوزن بومی شرق آسیا و آمریکای شمالی یکی از انواع مرال محسوب میشد؛ این باور بر اساس دورگههای باروری که از آمیزش این دو جانور در اسارت به دست آمده بود، اتخاذ شده بود ولی مطالعات ژنتیکی اخیر بر روی صدها نمونه از زیرگونههای مختلف مرال و الک و همچنین دیگر گونههای خانوادهٔ گوزنهای Cervus مشخص کرده که این دو گونههای مستقلی به شمار میروند.[۱] مرال بر اثر فعالیتهای انسانی به کشورهای دیگری چون آرژانتین، استرالیا و نیوزیلند هم وارد شده و به جهت آسیبی که به حیات وحش بومی این مناطق وارد کرده در فهرست بدترین ۱۰۰ گونه مهاجم دنیا قرار دارد. مرال یکی از بزرگترین انواع گوزن و بزرگترین گوزن بومی ایران است و با این که در گذشته جمعیت بسیار زیادی در اغلب نواحی جنگلی سواحل دریای خزر، ارتفاعات البرز و دامنههای زاگرس داشت، امروزه تنها در برخی از ارتفاعات دور از دسترس البرز مرکزی و شرقی پیدا میشود. مرال به طور کلی با توجه به جمعیت مناسب و زیستگاه وسیع در خطر انقراض قرار ندارد اما برخی از انواع آن در برخی مناطق با خطر انقراض روبرو بوده و یا هستند. اتحادیه بینالمللی حفاظت محیط زیست ۹ زیرگونه مختلف را برای مرال تعیین کرده که سه تای آنها در معرض خطر (دومین درجه حفاظتی)، یکی آسیبپذیر (سومین درجه) و یکی در آستانه تهدید (چهارمین و پائینترین درجه حفاظتی) قرار دارند. ویژگیهای جسمی [ویرایش]مرال از بزرگترین انواع گوزن است و در برخی کشورها مانند انگلستان و ایرلند بزرگترین پستاندار وحشی محسوب میشود. دودیسی جنسی در این گونه شدید است و نرها با داشتن شاخ و اندازهٔ بزرگتر از مادهها متمایزند. وزن جنس نر این حیوان بهطور میانگین ۱۶۰ تا ۲۴۰ کیلوگرم، طول بدن ۱۷۰ تا ۲۳۰ سانتیمتر است. در جنس ماده وزن بین ۱۲۰ تا ۱۷۰ کیلوگرم و طول بدن ۱۶۰ تا ۲۱۰ سانتیمتر است. ارتفاع در ناحیه شانه ۱۰۵ تا ۱۲۰ سانتی متر و دم حدود ۱۲ تا ۱۹ سانتیمتر است. البته زیرگونههای مختلف این حیوان تفاوت زیادی از نظر اندازه دارند. مرالهای عظیمالجثه و شاخکوتاه رشتهکوه کارپات تا ۵۰۰ کیلو رشد میکنند و مرالهای جزیره کرس فقط حدود ۸۰ تا ۱۰۰ کیلوگرم وزن دارند. مرالهای بومی ایران هم از انواع بزرگ مرال محسوب میشوند که جنس نر آنها به طور میانگین ۲۵۰ کیلوگرم وزن و ۱۴۰ سانتیمتر ارتفاع شانه دارد. زیستگاه [ویرایش]![]()
جفت گیری مرال
مرال در ایران در گذشته در جنگلهای شمال کشور از ساحل دریای خزر تا ارتفاعات البرز و جنگلهای بلوط حاشیه زاگرس از آذربایجان تا استان فارس زندگی میکرد اما امروزه نسل آن در شمال غرب و غرب کشور بهکلی نابود شده و آخرین بار ۵۰ سال پیش در جنگلهای ارسباران مشاهده شد. در جنگلهای ساحلی دریای خزر نیز به جز در یک یا دو منطقهٔ حفاظت شده نسل آن منقرض شدهاست. در کرانههای غربی دریای خزر هم منقرض شده یا بسیار نادر است و تنها در جنگلهای کوهستانی دور از دسترس البرز مرکزی و شرقی جمعیت مناسبی دارد. مرال در رشتهکوه اطلس در الجزایر، تونس و مراکش هم حضور دارد و تنها نوع گوزن بومی قاره آفریقا است. البته جمعیت این حیوان در این منطقه رو به کاهش است. آلبانی، اسرائیل، اردن، لبنان، سوریه و ترکمنستان کشورهاییاند که نسل این گوزن در آنها منقرض شدهاست. نسل این حیوان در مراکش، قراقستان و یونان هم در گذشته منقرض شده بود اما دوباره احیا شد. دشمن طبیعی [ویرایش]مهمترین دشمنان طبیعی مرال در اروپا گرگ خاکستری و پس از آن خرس قهوهای است. سیاهگوش اورآسیا و گراز هم گاهی بچه مرالها را شکار میکنند. در ایران دشمن طبیعی اصلی این حیوان پلنگ و سپس گرگ و خرس قهوهای است. مرال و انسان [ویرایش]شکار مرال در بسیار از کشورها مشتاقان فراوانی دارد. یکی از محبوبترین روشهای شکار این حیوان در گذشته تقلید صدای جنس نر این حیوان در فصل جفتگیری برای فریب دادن گوزنهای دیگر و کشانیدن آنها به سوی خود بود. با این حال این روش خطرات خاص خود را داشت از جمله اینکه گاه بهجای مرال، ببر را که شکارچی اصلی مرال بود به سوی انسان میکشاند. آرایهشناسی زیستی [ویرایش]تا سال ۲۰۰۴ واپیتی یا اِلک (Cervus canadensis) گوزن بومی شرق آسیا و آمریکای شمالی یکی از انواع مرال محسوب میشد؛ این باور بر اساس دورگههای باروری که از آمیزش این دو جانور در اسارت به دست آمده بود، اتخاذ شده بود، ولی مطالعات ژنتیکی اخیر بر روی صدها نمونه از زیرگونههای مختلف مرال و الک و همچنین دیگر گونههای خانوادهٔ گوزنهای Cervus مشخص کرده که این دو گونههای مستقلی به شمار میروند.[۲] برخی منابع بر اساس همین مطالعات ژنتیکی مرال را یک «گروه گونهای» (و نه یک گونه مستقل) شامل گونههای مختلف مرال و واپیتی محسوب کردهاند، اما در مورد تعداد گونههای موجود در این گروه گونهای اتفاق نظری وجود ندارد. از گونههای مستقلی که برای آن پیشنهاد شده؛ گوزن آسیای مرکزی، گوزن کُرسی، گوزن منچوری و گوزن تبتی است. بر این اساس گوزن آسیای مرکزی شامل «مرال یارکندی» yarkandensis و «مرال بلخی» bactrianus و شاید «مرال کشمیری» hanglu میشود. برخی دیگر نیز «مرال بربری» (بومی شمال آفریقا) barbarus و «مرال کرسی» corsicanus را یک گونه مستقل با نام گوزن بربری و مرال گانسو kansuensis و مرال سیچوان macneilli در تبت و مرکز چین را هم گونه مستقل دیگری با نام C. wallichii و مرالهای بومی شرق دور روسیه و شمال شرق چین را هم گونه مستقل دیگری با نام C. xanthopygus محسوب میکنند. با پذیرفتن این تقسیمبندی مرال اصلی فقط شامل مرالهای بومی اروپای قارهای، آناتولی، قفقاز و ایران میشود و واپیتی هم شامل گوزنهای بومی آمریکای شمالی. در جدول زیر از تقسیمبندیای پیروی شدهاست که گوزن آسیای مرکزی و گوزن کرسی را از زیرگونههای مرال محسوب میکند و واپیتی بومی آمریکای شمالی، گوزن منچوری و گوزن تبتی در آن جای نمیگیرند. ![]()
گوزن زرد ایرانی (Dama mesopotamica) پستانداری از خانوادهٔ گوزن است. گمان میرفت که نسل این حیوان منقرض شدهباشد تا این که در دههٔ ۱۹۵۰ گلّهای از آن در خوزستان کشف شد. اینک گلههایی از گوزن زرد ایرانی در دشت ناز ساری در استان مازندران در محوطهٔ محصوری مراقبت میشوند. در برخی از باغ وحشهای جهان نیز نمونههایی از آن وجود دارد.
ویژگیها [ویرایش]جثهاش از مرال کوچکتر است. نرها شاخهای بلند و نسبتاً پهنی دارند. رشد شاخها از یک سالگی به بعد شروع میشود، ولی شاخکها از دو سالگی ظاهر میگردد. در اواخر فصل زمستان شاخها میافتند و شاخهای جدید بلافاصله شروع به رشد میکنند و در تابستان تکمیل میشوند. موها در فصل تابستان کوتاه است. رنگ پشت و پهلوها در این فصل زرد متمایل به قرمز و زیر بدن و کفلها و دم سفید است. در قسمت پشت و پهلوها خالهای سفید مشخصی دارد. در زمستان موها بلندتر و به رنگ خاکستری با خالهای نامشخص است.
اندازه [ویرایش]طول سر و تنه ۱۵۰ تا ۲۰۰ سانتی متر، دم ۱۶ تا ۲۰ سانتی متر، ارتفاع ۸۵ تا ۱۱۰ سانتی متر، وزن ۵۰ تا ۱۳۰ کیلوگرم. زیستگاه [ویرایش]جنگلهای متراکم زاگرس و بیشهزارهای خوزستان. پراکندگی [ویرایش]در گذشته پراکندگی وسیعی از شمال آفریقا تا عراق، ترکیه، و ایران داشته، ولی در حال حاضر نسل آن در تمام کشورهای مذکور به جز ایران نابود شدهاست. در ایران این گوزن در مناطق جنگلی زاگرس و جنگلهای گرمسیری خوزستان زندگی میکرد، ولی در حال حاضر پراکندگی طبیعی آن محدود به مناطق حفاظت شدهٔ دز و کرخه در خوزستان است. عادات [ویرایش]گوزن زرد ایرانی عموماً شبگرد است و صبح زود و اوایل غروب فعالیت بیشتری دارد. به صورت اجتماعی زندگی میکند. معمولاً مادهها، بچهها و نرهای نابالغ در گروههایی جدا از دستهٔ نرهای مسن مشاهده میشوند. حس بینایی گوزن زرد قویتر از مرال است و به خوبی شنا میکند. گوزن زرد در محیطهای طبیعی بسیار محتاط است و به مجرد احساس خطر با خیزهای بلند فرار میکند. گاهی نیز در میان بوتهها و درختان مخفی میشود. در تابستان به واسطهٔ پوشش خالخالی، توانایی استتار خوبی دارد. در زمستان پوشش او تیرهتر میشود. جفتگیری [ویرایش]گوزنهای زرد ایرانی اغلب در اوایل پاییز جفتگیری میکنند که در این فصل گوزن نر از ظاهر بسیار زیبا و با ابهتی برخوردار میشود. در این فصل گردن نرها متورم و موهای اطراف آلت تناسلی از هم باز میشوند و بین نرها جدالهایی در میگیرد. نرها با صدایی که شبیه خرناسهٔ انسان است قلمرو خود را مشخص میکنند. در زیستگاههای کوچک مانند دشت ناز ساری نرها حرمسرای مشخصی ندارند و معمولاً چند نر در مکان مناسبی جمع میشوند و هر کدام با مادهای که در دسترس باشد جفت گیری میکنند ولی در مکانهای وسیعتر مانند جزیره اشک نرهای غالب معمولاً حرمسراهایی متشکل از دو تا سه ماده تشکیل میدهند. مدت آبستنی حدود هشت ماه است. یک و به ندرت دو بچه میزاید. وزن بچهها در موقع تولد حدود چهار تا پنج کیلوگرم است. بچهها پس از تولد قادر به راه رفتن و دویدن هستند، ولی مادر در چند روز اول آنها را در بین علفهای بلند مخفی میکند. بچهها به علت همرنگی با محیط، نداشتن بو و بی تحرکی، از دید حیوانات طعمهگیر مخفی میمانند. در یک و نیم سالگی بالغ میشوند. طول عمر آنها حدود ۱۶ سال است. در این فصل بین نرها جدالهایی در میگیرد گوزنهای نر قویتر با جذب چندین ماده قلمرو معینی برای خود ایجاد کرده و اجازهٔ ورود را به گوزنهای نر دیگر نمیدهد. اغلب در فصل جفت گیری بین گوزنهای نر بر سر جفتگیری درگیریهای شدیدی رخ میدهد و گوزن بازنده بایستی قلمرو را به نفع برنده ترک کند و به دنبال قلمرو جدیدی باشد. در فصل جفتگیری، رفته رفته گوزن نر لاغرتر و نحیفتر میشود. تغذیه [ویرایش]تغذیه گوزنها بیشتر از علفها و شاخ و برگ گیاهان میباشد، گاهی اوقات نیز از سرشاخههای درختان یا از پوست ساقه آنها استفاده میکنند. گوزنهای زرد ایرانی اغلب اوایل صبح قبل از طلوع آفتاب یا عصر به چرا میپردازند و بقیهٔ روز را به نشخوار کردن یا استراحت میگذرانند. چنانچه در نزدیکی محل زندگی گوزنها گندمزار یا مزرعهای باشد، گاهی به طور شبانه به این مزارع دستبرد میزنند.
![]()
![]()
گوزنی در پارک ملی المپیک در ایالت واشینگتن.
گوزن به حیواناتی از خانوادهٔ گوزنیان در راستهٔ جفتسمان گفته میشود. گونهها [ویرایش]
جثهاش از مرال کوچکتر است. نرها شاخهای بلند و نسبتاً پهنی دارند. رشد شاخها از یک سالگی به بعد شروع میشود، ولی شاخکها از دو سالگی ظاهر میگردد. در اواخر فصل زمستان شاخها میافتند و شاخهای جدید بلافاصله شروع به رشد میکنند و در تابستان تکمیل میشوند. موها در فصل تابستان کوتاه است. رنگ پشت و پهلوها در این فصل زرد متمایل به قرمز و زیر بدن و کفلها و دم سفید است. در قسمت پشت و پهلوها خالهای سفید مشخصی دارد. در زمستان موها بلندتر و به رنگ خاکستری با خالهای نامشخص است. نگارخانه [ویرایش]![]() سلسله: جانوران
منشاء این نژاد از کشور سویس بوده و احتمالا" یکی از قدیمی ترین نژادهای شیری می باشد . این نژاد در آلپ توسعه یافته و عقیده بر این است که هیچ نژاد خارجی دراین توسعه نقش نداشته است . در کندوکاوهای باستان شناسی در سویس ، اسکلت گاوهای متعلق به 4 هزار سال پیش از میلاد مسیح بدست آمده است که همانند اسکلت گاوهای براون امروزی است . در سویس گاوهای براون در فصل بهار چرای خود را از دامنه کوههای نزد آغاز کرده و به تدریج با نزدیک شدن تابستان در دامنه های فرازمند
مرکز پرورش این نژاد استان فریسلند واقع در شمال هلند بوده و از جمله پرشیر ترین نژادهای دنیا به شمار می آید. ![]() |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |